دعا و نیایش و نقش آن در سلامت جسم و روح
دعا و نیایش و معنویت برای رسیدن به آرامش روحی در کنار آسایش جسمی وجه مشترک تمام ادیان و مکاتب است. و این بدان دلیل است که احساس نیاز به دین کاملاً فطری است و مانند نیاز به غذا در جهت تکامل روحی به شکلی فطری در وجود انسانها آفریده شده است.
( پس روى خود را با گرايش تمام به حق، به سوى اين دين كن با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است آفرينش خداى تغييرپذير نيست اين است همان دين پايدار ولى بيشتر مردم نمىدانند روم /30 )
فقط گاهی این حس فطری مغلوب غرایز دیگر می شود و آثار آن مشاهده نمی شود، مانند انسان گرسنه ای که با شنیدن خبر وحشتناکی اشتهایش بسته می شود. انسان متدین نیز بر اثر غلبه خشم یا طمع یا تهاجم غرایز، اعتقاداتش بی اثر می گردد ولی بعد از برداشته شدن آن غلبه ها، به حالت طبیعی اثربخشی خود بر می گردد. خداوند انسان را به گونه ای آفریده است که همواره در جستجوی کمال برآمده است تا به آرامش درونی دست یابد. روانشناسى تاريخى انسان نشان مى دهد كه بشر از پگاه آفرينش لحظه اى بى دين و بی عقيده نبوده است و تاريخ جهان نشان مي دهد كه هر قوم و ملتي داراي دیني ويژه خودش بوده است و پرستش، نیایش و دعا طبيعي ترين اصل زندگاني بشر به شمار مي آمده است. و این منحصر به عالم انسانی نبوده است و در عالم جمادات و نباتات نیز جاری و ساری است، حتماً شنيده ايد جديداً دانشمندان علوم تجربي با تحقيق روي ملوكلهاي آب و پاسخي كه به كلمات مثبت و منفي از خود بروز مي دهند چنين نتيجه گيري كردند كه آب داراي شعور است و اين حقيقتي است كه قرنها پيش در آموزه هاي الهي آمده است :
«يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّماوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ» جمعه 1
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است همواره تسبيح خدا ميگويند، خداوندي كه مالك و حاكم است و از هر عيب و نقصي مبرا، و عزيز و حكيم است. ولی شما نمی فهمید:
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم با شما نامحرمان ما خاموشیم
یا
تسبیح گوی تو نه بنی آدمند و بس هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد
در طول تاريخ، نيايش در شمار احتياجات اوليه ، در رديف جنگ، ساختمان، كار و دوست داشتن قرار داشته است. حقيقت چنين به نظر مي رسد كه احساس عرفاني جنبشي است كه از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است. فعاليت هاي اخلاقي و معنوی عملاً به يكديگر بستگي دارند. احساس اخلاقي پس از مرگِ احساس معنوی، ديري نمي پايد. اجتماعاتي كه احتياج معنویت و نيايش را در خود كشته اند معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهند بود.
در چهره كساني كه به معنویت به معنای واقعی پایبندند حس وظيفه شناسي، كم شدن حسد و شرارت، حس نيكي و خير خواهي نسبت به ديگران خوانده مي شود. تدوام معنویت و نیایش رفته رفته يك حس صلح دروني، يك هماهنگي و سازش خوش فعاليت هاي عصبي و اخلاقي، بزرگترين ظرفيت تحمل در برابر محروميت، اتهام، اندوه، قدرت شكست ناپذير و سستي ناشناس، بردباري در قبال از دست دادن همه چيز، درد، بيماري و مرگ به سراغ وي مي آيد. به نظر مي رسد كه نيايش انسانها را چنان رشد مي دهد كه جامه اي كه وراثت و محيط به قامتشان دوخته است برايشان كوتاه مي گردد.
همانطور كه خوردن و آشاميدن براي انسان امر لازمي بوده، پرستش و دعا را نيز براي خود فريضه اي مي دانسته و از اين رو نوعي رضايت و خوشوقتي باطني در خويش احساس مي نموده است. دین در زندگاني فردي و اجتماعي اشخاص جلوه و ظهور نموده و در عدد واجبات و ضروريات اوليه قرار گرفته است. بايد دانست كه دین لازم و ضروري است. دين كوششى است براى درك آنچه غير قابل درك است. نيايش اصولاً كشش روح است به سوي كانون غير مادي جهان و بر روي صفات و خصايل انسان اثر مي گذارد. دینداری لازمه کیفیت و طبیعت زندگی بشری است و در روح و جسم ما تاثير مي گذارد.
چه آنانکه كوهها، سنگ ها، درختان كهن، حيوانات، آفتاب و ستارگان را مقدس پنداشته از اين رو پرستش آنها را برخود فرض مي دانستند و چه آنانکه خدا را در قلمرو روحاني مورد جستجو قرار داده اند نه در اشياي مادي، و این عقايد را در برابر معلوماتي كه ما امروز دارا هستيم همانا ياوه سرايي و موهوماتي می دانند كه تعلق به دوره جاهليت بشر دارند، همه و همه خود را نیازمند اتصال به عوالم روحانی و غیر مادی دانسته و می دانند. چرا که اینجاست که انسان به آرامش قلبي دست می یابد و احساس رضايت كرده و هر چه ترس دارد از وي زايل می شود. دکتر بیل روانشناس می گوید بسيارى از بيماران وحشت زده خود را به وسيله دين معالجه كردم، زيرا كسى كه مبتلا به بيمارى وحشت زدگى است، اگر توجيه شود كه خداوند او را دوست دارد، کم کم از ترس و وحشت او كاسته مى شود و روحش نيرو پيدا مى كند.
اگر در خلوتت نور خدا نیست تو را دردی بود کان را دوا نیست
تاكنون براي انسان بيش از چهار هزار بيماري شناخته شده است، در حالي كه براي حيوان تنها چهار بيماري شناخته شده است! چون انسان هم از نظر جسمی و هم روحی مریض می شود، اما مرض حیوان فقط جسمی است. و از هر چهار بيماري انسان، سه بيماري روحي و رواني است. اين نشان مي دهد كه بخش بزرگي از اصالت انسان، به روح و روان اوست. علم پزشکی تقریباً توانسته است غیر از مرگ و پیری، سایر بیماریهای جسمی را کنترل و درمان کند. اما بیماریهای روانی در حال افزایش است. به همین دلیل جسم و تن انسان فربه و تنومند شده، اما روح و روان انسان، روز به روز ضعیف تر و بیمارتر می شود.
در هوس افزون و در عقل اندکیم سالها داریم اما کودکیم
جان رها کرده در فکر تنیم تن بمرد و در غم پیراهنیم
جسمهایی که با لباسهای زیبا پوشیده شده اند، از سکون و آرامش واقعی محرومند. ساختمانهای شیک و بلند، محل سکونت دلهای ویران است. شهرهای بزرگ و رنگارنگ محل مفاسد اخلاقی می باشند. حکومتهای قدرتمند با دسیسه های داخلی و خارجی متزلزل هستند و... خلاصه اینکه زندگی بشر با وجود پیشرفت مادی، ویران شده است.
کسانی که معنویت را از زندگی خود تعطیل کرده اند، ممکن است در اثر کارهای فراوان و خوشی های زودگذر احساس کنند که به سکون و آرامش واقعی رسیده اند، اما به محض اینکه این محیط و فضای مصنوعی پایان می یابد، واقعیت از درون بر آنان فشار می آورد که همچنان از آرامش و سکون واقعی دورند و به انواع ناراحتی های روحی و روانی مبتلا می گردند و این اضطراب و ناآرامی درونی، دودی از آتشِ جهنمی است که برای کافران برافروخته شده است.
اگر خانه ای آتش بگیرد، دود آن به مشام کسانی که خواب هستند، می رسد و آنان را از خطر آتش باخبر می کند. اگر شخص خوابیده با استشمام بوی دود بیدار شود، می تواند خود را از خطر آتش نجات دهد. اما اگر در محاصره شعله آتش قرار بگیرد، آنگاه وقت بیداری نیست. بلکه هنگام هلاک شدن می باشد و بدین معناست که بی فکری و غفلت، سرنوشت او را چنین رقم زده است که در آتش بسوزد. آیا کسی هست که پیش از فرارسیدن زمان خطر، بیدار شود و به خود آید؟ باید قبل از پایان یافتن فرصت بیدار شد و به خود آمد، زیرا بیدار شدن در زمان خطر سودی ندارد.
ایمان به الله انگیزه ای در انسان بوجود می آورد که سرچشمۀ تمام خوبیهای اخلاقی، سلامت روانی و اعتماد به نفس در مشکلات است.
دین بشریت را از عبادت و بردگی غیر خداوند - عبادت اشیاء، عبادت خود، عبادت اشخاص، عبادت آسمان، عبادت حیوان، عبادت انسان، و عبادت هواهای نفسانی- آزاد می سازد، و در یک جمله بشریت را از عبودیت غیر خداوند رهایی می بخشد. یکتا پرستی و اعتقاد به وجود خدایی واحد و قدرتمند مطلق و بااخلاق باعث می شود که انسانها در فضای آزادی زندگی کنند و از نسیم آزادی بهره مند شوند. زیرا که پیشتر عده ای عده ای دیگر را پرستش می کردند، و بعضی بعضی دیگر را خوار و درمانده گردانیده بودند. اما آئین یکتا پرستی به ما می گوید که جز در برابر خداوند سر فرود نیاورید و کمر خم نکنید و رکوع و سجده را تنها در برابر او روا شمارید. تنها یک خدای یکتا و یگانه و قادر هست که خالق همه چیز و همه کس است. البته خداوند در نقاط مختلف جهان با نامها و اسامی گوناگون خطاب می شود، بهتر است خداوند را " پروردگاری که خالق همه چیز است " بدانید. نکته مهم این است که شما مایل باشید با او رابطه ای نزدیک برقرار ساخته و با اندیشه الهی مرتبط و متصل باشید.
یکی دیگر از وجوه اشتراک مکاتب اعتقاد به یک نيروي روحاني غيبي، اعتقاد به وجود موجودی قدرتمند و توانا و در عین حال با اخلاق و عادل و استمداد از این نيروي پنهاني است و در هر ناحيه و اقليم، آداب و رسوم و واكنشهاي خاصي نسبت به آن معمول مي باشد. چون انسان همواره از خودکامگی قدرتمندان بی اخلاق در رنج بوده است، اما خداوند موجودی قدرتمند و اخلاقی است و ایجاد ارتباط و دوستی با او این رنج را می زداید.
روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
ما بسیار می بینیم کسانی را که به انکار خدا می پردازند و عبادت را حرکتی بی معنی می نامند. ولی در برابر بتهای خود ساخته سر خم کرده و رغبت و کشش درونیشان به عبادت را تسکین می دهند. واقعیت این است که اله و معبود از نیازهای فطری و طبیعی انسان است.اگر انسان تسلیم الله سبحانه تعالی نشود، به اجبار تسلیم قدرتهای پوشالین می گردد، زیرا بدون اعتقاد به خدا خلأ روحی و روانی او پر نمی شود. کسی که غیر الله را معبود خود قرار دهد، از سکون و آرامش واقعی محروم است، و همانند زنی می باشد که فرزند ندارد، اما یک عروسک پلاستیکی را در بغل می گیرد تا بدین شکل همان سکون و آرامشی را به دست آورد که مادران واقعی دارند.