گر دل دهی ای پسر بدین پند    از پنـد پـدر شـوی برومنـد

- فرزندم هيچ كس و هيچ چيز را با خداوند شريك مكن!- با پدر و مادرت بهترين و نیکوترین رفتار را داشته باش!(شکرانه زور آوری روز جوانی، آنست که قدر پدر و مادر پیر بدانی)- بدان كه هيچ چيز از خداوند پنهان نمي ماند!- نماز را آنگونه كه شايسته است بپادار!(عمر عزیز رفت به پایان چه میکنی، خود را اسیر و بندۀ شیطان چه میکنی، فرمان پنج نماز حق را مقصری، روز جزا و نوبت قیامت چه میکنی)- اندرز و نصيحت ديگران را فراموش مكن!( چو مي بيني كه نابينا و چاه است، اگر خاموش بنشيني گناه است، ما بلغو و لهو فربه گشته ايم، در نصيحت خويش را نسرشته ايم)- نصيحت نصيحت گران دلسوز و ايماندار را بپذير!(نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست تر دارند، جوانان سعادتمند پند پیر دانا را، من آنچه شرط بلاغست با تو مي گويم، تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال)- در مقابل پيشامدها شكيبا باش که خداوند با صابران است!(پس از هر سختي آسانيست ناچار، وليكن آدمي را صبر بايد، گهی کاندر بلا مانی خدا خوانی، چو بازت عافیت بخشد سر از طاعت بگردانی)- از مردم روي مگردان و با آنها بي اعتنا مباش! (هر كه را خوي خوش و روي نكوست،زنده و مردۀ من عاشق اوست)- با غرور و تكبر با ديگران رفتار مكن!(در این دوروزۀ دنیا چند غره شویم،چو روشن است که پژمردگان فردائیم)- در راه رفتن ميانه رو باش!(زخاک آفریدت خداوند پاک،پس ای بنده افتادگی کن چو خاک،حریص و جهانسوز و سرکش مباش،زخاک آفریدت آتش مباش)- بر سر ديگران فرياد مكش و آرام سخن بگو!(چو کاری برآید به لطف و خوشی، چه حاجت به تندی و گردنکشی)- از طريق اسماء و صفات خداوند او را بخوبي بشناس!- به آنچه ديگران را اندرز مي دهي خود پيشتر عمل كن و اول خودت را اندرز بده، اگر پذيرفتي آنگاه به ديگران بگوي!( چو بد ناپسند آيدت خود مكن، پس آنگه به همسايه گو بد مكن، قدم باید اندر طریقت نه دم، که اصلی ندارد دم بی قدم)- سخن به اندازه بگو!(کم گوی و گزیده گوی چون درّ، تا ز اندک تو جهان شود پر،چو خواهي كه گويي نفس بر نفس، نخواهي شنيدن مگر گفت كس، صد انداختي تير و هر صد خطاست، اگر هوشمندي يك انداز و راست، تأمل كنان در خطا و ثواب، به از ژاژخايان حاضر جواب)- حق ديگران را به خوبي اداء كن!(هر بد که به خود نمی پسندی، بـا کس مـکن ای بـرادر مـن)- راز و اسرارت را نزد خود نگاه دار!(جایی که خودت نميتوانی اسرارت را نگاه داری،دیگری چگونه آنرا نگاه می دارد!)- به هنگام سختي دوست را آزمايش كن!(دوست نباشد به حقيقت كه او، دوست فراموش كند در بَلا)- با سود و زيان دوست را امتحان كن!(دوست مشمار آنکه در نعمت زند، لاف یاری و برادر خواندگی،دوست آن دانم که گیرد دست دوست، در پریشان حالی و درماندگی)- با بدان و جاهلان همنشيني مكن!(بیاموزمت کیمیای سعادت،ز هم صحبت بد جدایی جدایی، مرا گر تو بگذاري اي نفس طامع، بسي پادشاهي كنم در اين گدايي)- با انديشمندان و عالمان همراه باش!(که هر که با دونان نشیند، همچو دونان دون شود. با خردمندان باش تا که عقلت افزون شود)- روزهاي جواني را غنيمت بدان و تا جوانی حرفه ای، صنعتی یا پیشه ای بیاموز و در كسب و كار نيك جدّي باش!(که هر آن طفل کو جور آموزگار، نبیند جفا بیند از روزگار)- بیاد دار همیشه بهترین استادان امروز بهترین شاگردان دیروز بوده اند! (هر آنکس که گردن به فرمان نهد، بسی بر نیاید که فرمان دهد)- بر كوتاه فكران و ضعيفان اعتماد مكن!- با عاقلان ايماندار مدام مشورت كن!- سخن سنجيده همراه با دليل را بيان كن! (نباید سخن گفت ناساخته، نشاید بریدن نیانداخته، صد انداختی تیر و هر صد خطاست، اگر هوشمندی یک انداز و راست)- هم مرد دنيا(معاش) و هم مرد آخرت(معاد) باش!(بازار دنیا معاش است و بازار آخرت مسجدهاست)- ياران و آشنايان را احترام كن! (دولت طلبی سبب نگه دار،با خلق خدا ادب نگه دار)- با دوست و دشمن خوش اخلاق باش!(که آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است، با دوستان مروت با دشمنان مدارا)- وجود پدر و مادر را غنيمت بشمار و معلم و استاد را همچون پدر و مادر دوست بدار! (که والدین سبب وجودند و استاد سبب شناخت راه)- كمتر از درآمدي كه داري خرج كن!(چو دخلت نیست خرج آهسته ترکن که مي گويند ملاحان سرودي. اگر باران به کوهستان نبارد به سالي دجله گردد خشک رودي)- در همه امور ميانه رو باش!(که خیرالامور اوسطهم)- گذشت و جوانمردي را پيشه كن!(مکافات بدی کردن حلالست و لیکن ،تو نیکی کن که با خود کرده باشی، بود خار و گل با هم اي هوشمند، چه در بند خاري تو گل دسته بند)- هر چه كه مي تواني با مهمان مهربان باش!(فکر کن خودت جایی مهمان هستی، همانگونه که دوست داری با تو برخورد شود با مهمانت برخورد کن)-در مجالس و معابر چشم و زبان را از گناه باز دار و اگر دوست نداري به زن و بچه ات نظر بد كنند به زن و بچه ديگران نظر بد نكن!(زبان آمد از بهر شکر و سپاس، به غیبت نگرداندش حق شناس، گذرگاه قرآن و پندست گوش، به بهتان و باطل شنودن مکوش، دو چشم از پی صُنع باری نکوست، ز عیب برادر فروگیر و دوست)- بهداشت و نظافت را هيچگاه فراموش مكن!(تا همنشينانت زياد شوند)- هيچگاه دوستان و هم كيشان خود را ترك مكن!(درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد، نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد)- فرزندانت را دانش و دينداري بياموز!(چو خواهی که نامت بماند به جای، به فرزند خردمندی آموز و رای، هرآنكس كه فرزند را غم نخورد، دگر كس غمش خورد و بدبخت كرد)- سواركاري(رانندگی) و تيراندازي و شنا و ... را فراگير!(که عقل سالم در بدن سالم است)- در هر كاري از دست و پاي راست آغاز كن!(تا راستي را بياموزي)- با هر كس به اندازه درك او سخن بگو!- به هنگام سخن متين و آرام باش!- به كم گفتن خود را عادت بده!(که آب گر چه همه زلال خیزد، از خوردن پر ملال خیزد) - به كم خوردن خود را عادت بده! (که آدمی با خواندن و آموختن بزرگ میشود و حیوان با خوردن و خوابیدن) به كم خوابيدن خود را عادت بده!( دیگر بسی مخسب که در تنگنای گور، چندان خوابت هست که آن نیست در شمار)- آنچه را كه براي خود نمي پسندي براي ديگران مپسند!( هر بد که به خود نمی پسندی، بـا کس مـکن ای بـرادر مـن، گر مادر خویش دوست داری، دشنام مـده به مـادر من، ياد دارم ز پيري دانشمند، تو هم از من به ياد دار اين پند، هر چه بر نفس خويش نپسندي، نيز بر نفس ديگري مپسند، سختي كشي ز دهر چو سختي دهي به خلق، در کیفر فلک غلط و اشتباه  نیست)- هر كاري را با آگاهي و استادي انجام بده و نا آموخته استادي مكن!(كم ارزشترين انسانها كسيست كه در كاري كه سررشته ندارد دخالت ميكند)- با ضعيفان و كودكان سرّ خود را در ميان نگذار!- چشم به راه كمك و ياري ديگران مباش!(آلوده منّت کسان کمتر شو، تا یک شبه در وثاق تو نان است، ای نفس به رستة قناعت شو، کانجا همه چیز  نیک ارزان است، تا توانی حذر کن از منّت، کاین منّت خلق کاهش جان است)- از بدان انتظار مردانگي و نيكي نداشته باش!(دست طلب چو پیش کسان می کنی دراز، پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش)- هيچ كاري را پيش از انديشه و تدبر انجام مده!(تمام نگراني و پشيماني ما در كارها به اين خاطر است كه قبل از انجام كارها به عاقبت آنها فكر نمي كنيم)- كار ناكرده را كرده خود مدان!(تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف، مگر اسباب بزرگي همه آماده كني)- كار امروز را به فردا مينداز!(که شاید آفتاب فردا را هیچ گاه نبینی و روحی را که در خواب از تو میگیرند باز نیاید)- با بزرگتر از خود مزاح مكن!(مست را چون دل مزاح انديشه شد، اين ندانم و آن ندانم پيشه شد)- با بزرگان سخن طولاني مگو!- كاري مكن كه جاهلان با تو جرأت گستاخي پيدا كنند!- محتاجان را از مال خود محروم مگردان!- دعوا و دشمني گذشته را دوباره زنده مكن!(سخن چین کند تازه جنگ قدیم، به خشم آورد نیکمرد سلیم)- كار خوب ديگران را كار خود نشان مده!- مال و ثروت خود را به دوست و دشمن نشان مده!- با خويشاوندان قطع خويشاوندي مكن!- هيچگاه پاكان و پرهيزكاران را غيبت مكن!(زبان كه جاي ثناي حق است، از غيبت و دروغ فروبند استوار،کسی را که نام آمد اندر میان، به نیکوترین نام و نعتش بخوان، چو همواره گویی که مردم خرند، مبر ظن که نامت چو مردم برند)- خود خواه و متكبر مباش!(صورت زیبای ظاهر هیچ نیست، ای برادر سیرت زیبا بیار)- در حضور ايستادگان منشين!- در حضور ديگران دندان پاك مكن!- با صداي بلند آب دهان و بيني را پاك مكن!- به هنگام خميازه دست بر دهان خويش بگذار!(که خمیازه از شیطان است)- حالت خستگي را در حضور ديگران ظاهر مكن!- در مجالس انگشت در بيني مينداز!- كلام جدي را با مزاح آميخته مكن!( مزاح و خنده كار كودكانست، چو ريش آمد زنخ شيرين نباشد)- هيچكس را پيش ديگران خجل و رسوا مكن!(نصيحت كردن در جمع فضيحت كردن و مسخره كردن است)- با چشم و ابرو با ديگران سخن مگو!- سخن گفته شده را تكرار مكن!- از شوخي و مزاح خود كمتر كن!(همانقدر كه نمك براي غذا لازم است شوخي وارد كلامتان كنيد، شوخي بيش از اندازه آقايي را از مردان و خانمي را از زنان خواهد گرفت)- از خود و خويشاوندان نزد ديگران تعريف مكن!- از پوشيدن لباس و آرايش زنان پرهيز كن(چو همچو زنان حلّه در تن کنی! به مردی کجا دفع دشمن کنی)!-  از خواسته هاي نابجاي زن و فرزندان پيروي مكن!(اي كساني كه ايمان آورده ايد خود و خانواده تان را از آتش جهنم حفظ كنيد-سوره تحريم آيه6)- حرمت هر كس را در حد خود نگاه دار!(از ادب پرنور گشتست این فلک، وز ادب معصوم و پاک آمد مَلک)- در بدكاري با اقوام و دوستان همكاري مكن!- از مردگان به نيكي ياد كن!- از خصومت و جنگ افروزي جدّا پرهيز كن!( ز خاک آفریدت خداوند پاک، پس ای بنده افتادگی کن چو خاک. حریص و جهانسوز و سرکش مباش، زخاک آفریدت آتش مباش)- با چشم احترام به كار ديگران نگاه كن!- نان خود را بر سفره ي ديگران مخور!- در هيچ كاري شتاب مكن!(که عجله از شیطان است)- از حلال کسب کن و در حلال خرج کن- براي جمع آوري بيش از حد مال و ثروت حرص مخور چرا که تفاوت مؤمن و غیرمؤمن در طلب دنیا اینست که مؤمن در طلب نصیب خود از دنیا حرص نمیزند و عجله نمیکند!(مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع، بسی پادشاهی کنم در این گدایی)- به هنگام خشم شكيبا باش و سخن سنجيده بگو!(چو نرمي كني خصم گردد دلير، وگر خشم گيري شوند از تو سير، درشتي و نرمي به هم در بِهست، چو پزشك كه جراح و مرهم نهست، بنابراين نه چندان نرمي كن كه بر تو دلير و جسور شوند و نه چندان سختي كن كه از تو سير گردند)- از پيش ديگران غذا و ميوه بر مدار!- در راه رفتن از بزرگان پيشي مگير!- سخن و كلام ديگران را قطع مكن!- به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مكن!- در حضور مهمان بر كسي خشم مگير!- مهمان را به هيچ كاري دستور مده!- با ديوانه و مست سخن مگو!- براي كسب سود و دوري از زيان آبروي خود را مريز! (حساب خود نه کم گیر و نه افزون، منه پای از گلیم خویش بیرون)- در كار ديگران كنجكاوي و جاسوسي مكن!- در اصلاح ميان مردم هيچ گاه كوتاهي مكن!( طریقت بجز خدمت خلق نیست، به تسبیح و سجاده و دلق نیست،اگر جز به حق می رود جاده ات، در آتش فشانند سجاده ات)- ادب و تواضع را هيچ گاه فراموش مكن!(هر كه را خوي خوش و روي نكوست، زنده و مرده من عاشق اوست)- با خداوند صادق و با مردم با انصاف باش!(از آن پاک دین تر کسی را مجوی، که خوانند خلقش پسندیده خوی) بر آرزو ها و خواسته هاي خود غالب باش!- خدمتكاري بزرگان و همكاري با مستمندان را فراموش مكن!- با بزرگان با ادب و با كودكان مهربان باش! - با دشمنان مدارا كن و در مقابل جاهلان خاموش باش!- در مال و مقام ديگران طمع مكن! (بگرد تا جای واقعی خود را بیابی نه دنبال جای دیگران باشی)- از رفت و آمد و مال و مرام و مسلك خويش كمتر بگو!- بجز خداوند هيچ كس و هيچ چيز را فرمانروا و فريادرس خويش مشمار! (تو آني كه از يك مگس رنجه اي، كه امروز سالار و سرپنجه اي، به حالي شوي باز در قعر گور، كه نتواني از خويشتن دفع مور)- عمر و روزي با حساب و كتاب است، پس مترس و طمع مكن!( چشم تنگ دنیا دوست را، یا قناعت پر کند یا خاک گور)- عمر را براي عمل و عبادت و پاكي و پرهيزكاري غنيمت بدان!– سرای آخرت و نعمتهای فراوانش را که خداوند وعده داده است طلب کن! - اگر بهشت را مي طلبي از فساد و ستم و گردن كشي پرهيز كن!- سرچشمه ي زشتي ها را دنيا پرستي و مستي و ناداني بدان! (مرا گر تو بگذاري اي نفس طامع، بسي پادشاهي كنم در اين گدايي)- بجز در حق و راستي بندگان خدا را فرمانبري مكن! - خود را با ستم سلاطين شريك مگردان!- از مرگ (معلم خاموش) بسیار یاد کن و دنياي ديگر را به دست فراموشي مسپار!(ز روز گذر کردن اندیشه کن، پرستیدن دادگر پیشه کن، به نیکی گرای و میازارکس، ره رستگاری همین است و بس) اگر هر چیزی را بتوان انکار کرد مرگ را نمی توان انکار کرد، من و شما دیر یا زود باید پاسخ گوی تمام کارهای خود در پیشگاه خداوند باشیم، بياييد آنگونه كه خداوند دوست دارد و در كتابش از ما خواسته، زندگي كنيم تا در امتحان آخرت در گروه قبول شدگان باشيم و شرمنده پروردگار خود نشويم. برگ در انتهاي زوال مي افتد و ميوه در انتهاي كمال، بنگر چگونه مي افتي چون برگي زرد يا چون سيبي سرخ!

خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد: انما يتذكر اولوالالباب (همانا خردمندان نصيحت پذيرند) و نصيحت نصيحت گران دلسوز و ايماندار و صادق را به گوش جان مي شنوند و بكار ميگيرند. و در جاي ديگر درباره امت اسلام ميفرمايد: كنتم خير امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر(همانا امت اسلام را برترين امتها قرار داديم (و دليل اين برتري اين است) كه مردم را به خير و نيكي و آگاهي دعوت ميكنند و از شر و جهالت و ناداني دور ميكنند) و پيامبر ص ميفرمايد: الدين نصيحه(تمام دين نصيحت است) اما متأسفانه امروز مسلمانان اين وظيفه بزرگ را به دست فراموشي سپرده اند و روح نصيحت و احساسات اسلامي در قبال يكديگر در جامعه اسلامي مرده است و اين ام الامراض جامعه اسلامي است و تا زماني كه تك تك افراد جامعه احساس مسئوليت نكنند و هر كدام يك رسانه تبليغاتي براي دعوت به دين و نيكيها نباشند، هزاران ملا و تريبون و تلويزيون و رسانه و نشريه كار به جايي نمي برد. اميدوارم كه روح نصيحت و احساس مسئوليت ما در قبال يكديگر و در قبال جامعه اسلاميمان زنده شود و هم در برابر رفتارهاي غلط يكديگر بايستيم و هم به سوي حق و خير نصيحت كنيم و هم از نصيحت نصيحت گران دلسوز استقبال كنيم و ناراحت نشويم، مثل اينكه كسي به ما بگويد ماري يا عقربي در لباست است آيا ما ناراحت ميشويم نه و بلكه تشكر ميكنيم، به خدا قسم اخلاق و رفتار بد از مار و عقرب خطرناك تر و كشنده تر است پس چرا وقتي ما را به سوي خير دعوت كنند ناراحت و دلگير شويم. براي همين گفته اند از دوستان دلسوز و ايماندارتان بخواهيد تا اخلاقها و رفتارهاي بد شما را در تنهايي به شما بگويند تا هر چه زودتر در صدد اصلاح آنها برآئيد. بيائيد از همين حالا شروع كنيم و رفتارهاي غلط فردي و اجتماعي را به همديگر تذكر بدهيم البته در تنهايي نه در جمع، چون نصيحت كردن در جمع فضيحت كردن و مسخره كردن است.

آیا می توانی این برگه را برای دیگر خواهران و برادرانت بفرستی؟ اگر نه، عیبی ندارد،  من می فهمم و سعی می کنم راه دیگری بیابم، من هرگز دست نخواهم کشید...

مراد مـا نصيحت بود و گفتـيم

حوالت با خـدا كرديم و رفتيم

اگر در سراي حقيقت كس است

از اين گفتـار پنديش بس است

کتابفروشی طاها، دولت آباد، روبروی مسجد محمّد مصطفی(ص)

عرضه کتب دینی، قرآنی، ادبی، تاریخی، داستانی، کودک و نوجوان

(( مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد اگر مطالعه نکنیم ))

قباد كاكاخاني 09188309845