بردگی در اسلام

همان گونه که امروزه نظام کارگری و کارفرمایی در جهان حاکم است و شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی خاص آن را ایجاب نموده است. تا چند قرن پیش در تمامی جهان نظام برده‏داری روش مناسب برای اداره امور آن دوران بوده است؛ پیش از اسلام، بردگان در تملک کامل صاحبانشان قرار داشتند. به یاد آوردن رفتار وحشیانه و ظالمانه ای که در ادوار گذشتۀ تاریخ، به ویژه در روم و مصر، با بردگان صورت گرفته است، در اعماق وجود ما، باعث نفرت و انزجار می گردد. به همین خاطر است که هر چند پس از قرنها، سنگ کشیدن بردگان را به سوی اهرام، و آمیخته و ناپدید شدن شان را به سان چوب کاهی در میان کاهگل، و بخاطر سرگرمی ظالمان، دست و پنجه نرم کردن آنها را با شیران، همراه با تسمه های شرم آور گردن شان، و عملکرد غیر انسانی و ناجوانمردانه یی که در گذشته های نزدیک و نیز در عصر و زمان ما با اسیران صورت گرفته است، می بینیم، از بردگی و برده گیران نفرت می کنیم. موجودیت بازارهای اسیر و برده فروشی و کشانده شدن زن و مرد به سوی آن بازارها با کمال بی حیثیتی، در زنجیرها و قرار داده شدن شان در معرض دید مشتری به صورت لخت و عریان.. و شب هنگام، در بازگشت به خانه خوابانیده شدن شان در آلونکها و دهلیزهای متعفن پُر از حشرات، نبود امکان استراحت و سلب آرامش شان و بسر بردن صدها نفردر یکجا به صورت انباشته و سر بسر، از جملۀ چیزهایی است که مسلمانان ندیده اند و با آن آشنا نیستند. و از این رخداد ها هم بسیار متأثر شده اند.

در چنین اوضاع ظالمانه ای بود که خورشید رهایی بخش اسلام طلوع کرد و از ميان انواع برده گيري ها، فقط مورد جنگ را مورد تائيد قرار داد و بقيه موارد و روشها را الغا و نسخ نمود و حقوق جميع طبقات بشر را از شاه و رعيت, حاكم و محكوم, سرباز و فرمانده و خادم و مخدوم را بطور يكسان محترم شمرده و امتيازات و اختصاصات جاهلي را لغو نموده و در احترام جانها و عرض و آبرو و مال همه، حكم به تساوی فرموده، افكار و عقايد و خواسته های همه را مورد اعتنا قرار داد, يعني همه را در بكار بردن حقوق محترم خود در حد خود، تام الاختيار ساخت و همچنين آنان را بر كار خود و دست مزدي كه كسب كرده اند و منافع وجودشان، مسلط كرد. مسلمانان به هر جایی که قدم می گذاشتند، با سلوک اسلامی، به تداوی این زخم مبادرت می ورزیدند، اما در مقابل، غربیها این میراث پلیدِ روم قدیم و مصر را بدون کوچک ترین اصلاحی، به همانگونه که بود، می پذیرفتند. پس از این، برده بایستی نوکری اربابان غربی را می کرد، به خاطر لذت آنها پیکار می نمود و برای سرگرم ساختن آنها می کُشت و کشته می شد. درست مانند گلادیاتورهایی که جهت سرگرم کردن رومیهای پست و رذیل، زیر دست و پنجۀ حیوانات درنده قطعه قطعه می شدند.

پیش از هر چیز باید دانست، آنگونه كه اسلام بنیانگذار و پدید آورندۀ بردگی نیست، محافظ و ادامه دهندۀ آن نیز نبوده است. بردگی، پدیده یی است كه دولت ها و ملت ها به مناسبت جنگ با یكدیگر، به میان آورده اند. تا زمانیكه در میان دولتها، پدیدۀ شوم جنگ دوام كند- اگر انسانیت طبعیتش را دگرگون نسازد تا قیامت دوام خواهد كرد- جلوگیری از اسارت و بردگی نیز، به تنهایی برای هیچ ملتی، مقدور نخواهد بود. اسلام نیز با توجه به اینکه تغییر اساسی در سیستم اجتماعی آن روز، نه ضروری بوده و نه ممکن، به اصل این مسأله صحه گذاشت، ولی با وضع قوانینی چند در جهت تصحیح آن حرکت کرده است برده داري در اسلام به هيچ وجه با برده داري هاي مرسوم در تمدنهاي ديگر، شباهت نداشت. اسلام تمام افراد را با هم برابر دانست و تنها ملاک برتری را تقوا دانست. گرچه اسلام اصل بردگی را با شرایط و خصوصیات آن امضا کرده‌است، ولی بعد از رسیدن به اهداف خود، هرگز رضایت به نگه داری آنان نداده‌است، و به همین دلیل وسایل آزادی آنان را به هر نحو ممکن و به وسایل گوناگون فراهم ساخته‌است. پیامبر اسلام، پیروانش را به خریدن و آزاد ساختن بردگان تشویق می کرد. در جامعه اسلامی برده به مثابه عضو خانواده تلقی شده‌است، پیامبر اسلام برده‌ای به نام زید بن حارث را به فرزند خواندگی خود برگزید. پیغمبر اسلام، کسی را که بنده خودش را بزند از بدترین مردم خوانده بود و وقتی نیز توصیه کرد که بندگان را عبد نخوانید بلکه مرد جوان(فتی) بخوانید. پیغمبر اسلام با این سخن که بدترین مردم آن‌است که مردم را می‌فروشد، مخالفت اسلام را با تجارت برده علنی کرد. بندگان مسلمان حق تصرف در دارایی خود را داشتند و به راحتی می‌توانستند کار کرده و از عواید آن بهره‌مند شوند. پیغمبر اسلام در جنگ بدر، تمام اسیران را آزاد کرد و فقط در جنگ بنی‌المصطلق برای این که مشرکان در بین خانواده‌های مسلمان پخش شوند و به تدریج اصلاح شوند؛دستور داد که افراد قبیله به بندگی گرفته شوند که آن‌ها هم پس از ازدواج محمد ص با جویریه آزاد گشتند. در اسلام، همچنین بندگان به ارث نمی‌رسیدند و پس از مرگ مولایشان آزاد می‌شدند.

اصل در انسانها حریت است. برده ساختن انسان آزاد از جملۀ گناهان بزرگ محسوب می شود و استفاده از سود و منفعتی كه از این طریق بدست آمده باشد، قطعاً حرام است. هر حركت و رفتاری كه به آزادی انسان لطمه وارد كند محكوم است و در مقابل، هر گامی كه بسوی خدمت به آن برداشته شود در اسلام به دیده قدر نگریسته می شود. کسی که انسانی را آزاد کند، گویا کل بدنش را آزاد ساخته است. در اسلام آزاد ساختن بندگان از جملۀ موضوعات مهم و ارزشمند محسوب می شود. اسلام، در مواردی آن را یك وظیفه می داند، و در مواردی هم فضیلت می شمارد و تشویق می كند، و در مواردی هم با تفاهم و گفتگوی عقد شده میان مولا و برده، دروازه های آزادی را باز نگه می دارد. گسترده ترین تلاشی که در این راستا صورت گرفته است، درست همانند هر تلاش دیگری باز هم با ظهور اسلام آغاز گردیده و دوام یافته است. تلاش پیامبر اكرم (ص) و حضرت ابو بكر (رض) در زمینه خریدن و آزاد كردن غلام و ثروتی كه در این راه خرج كرده اند، حقایقی است كه هر كس از آن آگاهی دارد. این فعالیتی كه در آغاز با مال و ثروت شخصی پیش برده می شد، بعدها، در سطح دولت مطرح گردید و در ردیف وظایف رسمی آن قرار گرفت. پیامبر اكرم (ص) اسیری را كه به ده نفر خواندن و نوشتن می آموخت، آزاد می ساخت و در زمانی به این كار مبادرت می ورزید كه از لحاظ امكانات مالی، كاملا در تنگنا قرار داشت و در ادوار بعدی، مخصوصاً در زمان حضرت عمر بن عبدالعزیز (رض) به شكل یكی از موارد مصرف زكات، تلقی می گردید و اسیرانی كه از راست و چپ آمده بودند، با پرداخته شدن پول شان از خزانه، دسته دسته رها می گردیدند. علاوه بر این، اگر شخصی در انجام بعضی از وظایف دینی خطاهایی را مرتكب می شد و در بعضی از موارد، انحراف می كرد و یا مرتكب گناهان خاصی می گردید، مكلف بود غلامی را آزاد كند.

هر که برده اش را بکشد، ما او را می کشیم، هر که او را حبس کند و یا غذایش ندهد، ما نیز خود او را حبس می کنیم و برایش غذا نمی دهیم، هر که او را خادم سازد، ما هم خود او را خادم قرار می دهیم. اسلام با اعلان چنین اصول و مقرراتی، استقامت فکری می بخشد و از انحراف جلوگیری می کند. باز پیامبر اکرم (ص) فرمودند: شما اولاد آدم هستید و آدم هم از خاک است. بدانید هیچ عربی بر عجم، هیچ عجمی بر عرب، هیچ سفیدی بر سیاه، و هیچ سیاهی بر سفید برتری ندارد، برتری با تقوی است. یعنی هرگونه برتری و مزّیت، به نگرش آفریدگار به انسان بستگی دارد و به اینکه انسان در برابر این نگرش و خطاب، چگونه رفتار و حرکاتش را نظم می بخشد. در سایۀ این هوای ملایم اسلام، اشخاص فراوانی که تمام گذشتۀ شان در اسارت سپری گردیده و به تعبیر حدیث، ژولیده مو و آشفته حال بودند که همواره مورد احترام و گرامیداشت اشراف و اعیان قرار داشتند. حضرت عمر (رض) با بیان "سیدّنا بلال را سیّدنا ابوبکر (رض) از اسارت رها ساخت" به همین معنی، ادای احترام می کرد.

تنها مسئله جنگ را باقي گذاشت آن هم جنگهائي كه ميان مسلمين و كفار اتفاق مي افتاد و جهت مشروعيت اين نوع برده گيري اين است كه بطور كلي دشمن متجاوز و محارب هدفي جز نابودي انسانيت و از بين بردن نسل بشري و ويران ساختن آبادي ها, ندارد و فطرت بشر بدون هيچ ترديدي چنين كسي را محكوم به زوال دانسته و بر هر كسي واجب مي داند كه اينگونه دشمنان بشريت را جزو مجتمع بشري بشمار نياورده و آنان را مستحق بهره برداري از مزاياي حيات و تنعم به حقوق اجتماعي نداند, اسلام هم در ساختمان مجتمع ديني خود كه بر اساس توحيد و حكومت ديني , اسلاميش , بنا نهاده در زمان رويارويي با دشمن چنين دستور مي فرمايد كه لشكر اسلام در زمان جنگ ابتداء با كلمات حكمت آميز خود و موعظه و مجادله به احسن دعوت , به حق دعوت نموده , آنگاه اگر كفار دعوتشان را پذيرفتند, برادرانشان خواهند بود و اگر بعد از اتمام حجت دعوتشان را نپذيرفتند در اين صورت يا اين است كه پيرو كتابي از كتابهاي آسماني هستند و حاضر مي شوند كه با پرداخت ماليات ويژه (جزيه ) در سايه رحمت , حكومت اسلامي زندگي كنند, در اين فرض بحال خود واگذار شده و تحت ذم ه ي اسلام به سلامت زندگي مي كنند و يا اين است كه با قشون اسلام معاهده اي مي بندند كه در اين صورت چه اهل كتاب آسماني باشند و چه نباشند به عهدشان وفا مي شود و اگر نه اهل كتاب آسماني هستند و نه براي جزيه دادن حاضر به بستن معاهده , در اين صورت با اعلام قبلي به جهاد و كارزار با ايشان اقدام مي شود, البته تنها كساني از ايشان كشته مي شوند كه شمشير كشيده و در معركه و ميدان جنگ حاضر شده باشند و اما كساني كه تسليم شده و همچنين مردان و زنان و فرزندان ضعيف , محكوم به قتل نمي شوند, كه تاريخ درخشان جنگهاي رسول خدا(ص ) مشتمل است بر صفحاتي نوراني و مملو است از سيره ي عادله و پسنديده اي كه سراسر لطائفي از فتوت و مروت و ظرايفي از بر و احسان است.

 مهمترين فلسفه ي تشريع بردگي در اسلام , رشد و تربيت بردگان (کافرانی که به اسیری مسلمانان در می آیند) و نيل به كمالات آنان در قلمرو اسلام است . جمع بندي :

الف . بردگي در اسلام به نفع جامعه و در نهايت به نفع بردگان است به همين جهت اسلام در الغاي اسباب برده گيري و تقليل و تضعيف آن از هيچ بذل جهدي دريغ نداشته و كوتاهي نكرده تا جايي كه از اسباب معمول در دنياي آن روز تنها يك سبب را به اعتبار خود باقي گذاشت آن هم سببي بود كه به حكم فطرت قاطع , چاره اي جز ابقاي اعتبارش نبود و آن سبب عبارت بود از دشمني با دين و مزاحمت با مجتمع بشري و سركشي در برابر حق و بهيچ وجه از وجوه در برابر حق سر فرود نياوردن , اسلام اين طغيان را مجوز برده گيري دانست.

ب . اسلام براي احترام و آبرو دادن به بردگان و نجات آنان از ذلتي كه داشتند, جميع وسايل ممكن را بكار برد - در راستاي آموزش و پرورش آنان , تائمين مسكن و خوراك و پوشاك مناسب , آزادي با قيد و شرط, بيان ثوابهايي كه بر آزاد كردن بردگان مترتب مي شود و... .

ج . اسلام در آزاد كردن و الحاقشان به مجتمع آزادگان به هر گونه بهانه اي متوسل شده است از طرفي عموم مسلمين را به آزاد كردن بردگان ترغيب وتحريص نموده و اين عمل را يكي از عبادات شمرده و از طرفي هم آن را در حق بعضي از گنهكاران واجب نموده و كفاره گناهشان قرار داده و از طرف ديگر به مالكين اجازه داده كه با برده ي خود مكاتبه نموده و يابنده ي خود را تدبير كنند يعني او را براي بعد مرگ خود, آزاد سازند.

 د. با مقايسه ي قوانين بردگي در اسلام و مكاتب ديگر مي توان به پويايي و بالندگي و رشد قوانين اسلام پي برد و كاستي مكاتب ديگر را درك كرد.

پایان سخن اینکه، مسلماً یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی در جهان، نقش اسلام در این زمینه بوده است.