پرانتز باز (وحدت وجود) پرانتز بسته
پرانتز باز (وحدت وجود) پرانتز بسته
شکی نیست که همه پدیده های هستی در یک اصل مشترکند که همان «وجود» نام دارد و وجود یگانه است زیرا از هستیبخش (یعنی خداوند یگانه) سرچشمه گرفته، و اصالت هر موجودی به وجود اوست که ما آن را روح یا روان می نامیم. اما ویژگیهای هر یک از این پدیدهها از تفاوت میان ذات و ماهیت آنها حکایت دارد و ماهیت، معلول وجود به شمار میآید. ماهیت وجود یا روح از امر واجب الوجود است. همچنانکه قرآن می فرماید : قل الروح من امر ربی، الف و لام در اینجا ماهوی و جنسی است که جنس و ماهیت روح چیست؟ ولی امر بر ما پوشیده است. اما آنچه امروز به مدد پیشرفت علم و دانش بر ما نمایان شده است این است که هستی دینامیک است و استاتیک نیست یعنی در جهان سکون و فساد وجود ندارد و تمام هستی رو به نقطه ای در حرکت است.
آیا سایر صفات خداوند مانند وجود، عین ذات اوست یا غیر ذات او؟ آیا وجود نیز مانند موجود دارای کثرت است یا نه موجود خود هم دارای وحدت است؟ آیا حلول و اتحاد و مقام جمع و فرق با مشاهده و احساس ما در تضاد است؟ اینها از موضوعات مورد مناقشه از دیر باز بوده است.
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـٰكِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَـٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَى : شما آنها را (کافران را) نکشتید، بلکه خدا ایشان را کشت. و (ای پیغمبر!) این تو نبودی که (سنگ،خاک و سلاح) پرتاب کردی، بلکه خداوند پرتاپ کرد) ( انفال: 17(
إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّه : بیگمان کسانی که (درحدیبیه) با تو پیمان می بندند، در حقیقت با خدا پیمان می بندند) (فتح : 10)
حدیث رواه امام مسلم : "ای آدمی زاد! من مریض شدم، تو به عیادتم نیامدی؟ بنده میگوید: پروردگارا! تو رب العلمین هستی، چگونه تو را عیادت کنم. پروردگار میفرماید: مگر نمیدانی، فلان بنده ام مریض شد، اما تو به دیدن او نرفتی، اگر از او دیدار میکردی، مرا نزد او می یافتی...." "بنده ام با نوافل به من نزدیک میشود، در مقابل، من نیز او را دوست میدارم، و زمانی که دوستش بدارم، گوش شنوا، چشم بینا، دست گیرنده و پای روندۀ او میشوم.
واقعیت این است که همان قدر که می توان به آیات و روایات ارائه شده برای اثبات وحدت وجود تکیه کرد. به همان اندازه نیز می توان به حقیقت اشیاء صحّه گذاشت زیرا از جدایی کافر و مومن، قاتل و مقتول، مخاطب و شخص سوم، کشتن نفس و نابود ساختن انانیت، که بیانگر کثرت است، بحث می کند. اما حقیقت و یا عدم حقیقت هیچ کدام برای من روشن نیست و یک دلم با این و یک دلم با دیگریست و گاهی با هر دو. و این اشکال را در آن حقایق نمی بینم بلکه در آن می دانم که من هنوز یکدله نشده ام تا به یکی یا هر دو اعتماد کنم.
اما سئوال من این است که هر گونه تأویل از این موضوعات چه تأثیری در باورها و رفتارهای دینی ما دارد؟ آیا از کمیّت و کیفیت عبادات ما کم یا اضافه می کند؟ آیا در قبول یا عدم قبول آنها تأثیری بجا می گذارد؟ آیا در درستی یا انحراف اعتقادی و رفتاری و اخلاقی ما تأثیری دارد؟ مسلماً نه، چون آخرین کسی که قرار است در مورد ما قضاوت کند، خداوند است و تنها اوست که بر اسرار دلها آگاهست : و َلَقَدْ خَلَقْنَا ٱلإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ ٱلْوَرِيدِ : ما انسان را آفریده ایم و می دانیم که به خاطرش چه می گذرد و چه اندیشه یی در سر دارد، و ما از شاهرگ گردن بدو نزدیکتریم) (ق : 16)
و او باری تعالی حوزه اعتقادات و رفتار و راه های کسب فضایل اخلاقی و حرکت به سوی کرامت انسانی را در کتاب خود و سیره مرسلین برای ما روشن و هموار نموده است. بنابراین پیشنهاد این است که از مناقشات فلسفی و کلامی و هر گونه تأویل ممنوعه در متشابهات قرآن دوری کنیم همانگونه که خداوند می فرماید (وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ) و احوالات صوفیانه که محصول ذوق و مواجید درونی افراد است به دایره دین جمعی و جهانشمول نکشانیم و هر گونه قضاوت شخصی را کنار بگذاریم و به قضاوت احکم الحاکمین قناعت کنیم که الیس الله باحکم الحاکمین.
آنچه مهم است این است که حقیقت اشیاء از نظرگاه انسان موجود و ثابت است. بهر حال مسلمان باید سرباز روز و صوفی و ذاکر و زنده دار شب باشد. حال می خواهد پیرو هر گروه یا فکری باشد. چه بسیار صوفیان خداترس و خدمتگذاری که روزها کیلومترها راه می رفتند و مردمان را به یکتاپرستی دعوت می کردند و شب را به خلوت و ذکر و سجود می پرداختند. هر کسی با هر عقیده و فکری باید روزانه در تکاپو و تلاش برای کسب روزی خود و خانواده، دانش آموزی، فن آوری و خدمت به دین و امور مباح دنیایی خود و دیگران باشد و شب را به خودسازی روحی و معنوی اختصاص دهد چون بدون صفای قلب و خالی شدن دل از کینه، راه دین بس دشوار است. اما باید اصل را بر تحصیل توشه آخرت و فرغ را بر دنیا قرار داد که :
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى : ولی شما زندگي دنيا را مقدم ميداريد، درحاليكه آخرت بهتر و پايدارتر است. «اعلي/16-17»
از اینجاست که جنید، سرور طایفة عارفان گفته است : هیچ کس به جادة حقیقت نمیرسد، مگر اینکه هزار صدیق گواهی دهند که او زندیق است.