محمّد در نگاه دیگران
محمّد در نگاه دیگران
لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ : به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند. ﴿آل عمران 164﴾
بهر اين خاتم شدست او كه به جود مثل او نه بود و نه خواهند بود
بعثت پيامبر اسلام صلي الله عليه و سلم منتي بزرگ از جانب خداوند بر انسانها بود، كه بر اثر تلاش و خدمت ايشان تاريكيهاي جهل و ظلمت از آسمان دنيا زدوده شد، نسيم صلح و امنيت وزيدن گرفت، درختان خوشبختي و سعادت شكوفه داد و امواج سهمگين كفر و شرك فرو نشست و زنجیر خرافات از عقل و اندیشه بشر برداشته شد و الگویی جاودان برای بشریت شد :
{لقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة-احزاب9: مسلماً براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيكويي بود.}
امروزه هر ساله دهها كتاب در اروپا و امريكا توسط انديشمندان غربي از اسلام و پيامبر منتشر ميشود. اگر چه براي بيان عظمت و جايگاه والاي نبي مكرم اسلام صلي الله عليه و سلم نيازي به تأييد انديشمندان غربي نيست، در اينجا صرفاً از باب «الفضل ما شهدت به الأعداء» و يا :
خوشتر آن باشد كه سرّ دلبران گفته آيد در حديث ديگران
به نقل مختصری از اين اعترافات و گفتارها ميپردازيم :
گوستاو لوبون، دانشمند فرانسوی می نویسد : پیامبری چونان محمد شایسته آن است که
از آیین وی پیروی شود و برای پذیرش رسالتش
بر یکدیگر پیشی گرفت زیرا دعوت شریف او بر شناخت آفریدگار و تشویق
به
امور خیر و باز داشتن از زشتیها استوار است وهمه آنچه برای بشریت
به ارمغان آورده زیبا و خوبی آفرین است.
جرج برنارد شاو درامنويس ايرلندي مينويسد : « به عقيدة من اگر به مردي مانند محمد زمام اختيار حكومت تمام دنيا را بسپارند، جهان و جهانيان تحت لواي حكومت اسلام رستگار خواهند شد و مكتب اسلام دنيا را به خير و سعادت و حل مشكلات زندگي هدايت خواهد كرد، تا بدان جا كه بر تمام عالم هماي سعادت پرتو خواهد افكند».
كارن آرمسترانگ در كتاب « زندگينامه پيامبر اسلام » مينويسد: «اگر ما محمد را از همان ديدگاهي كه چهرههاي بزرگ تاريخي را مينگريم، ببينيم، به راحتي به اين باور خواهيم رسيد كه او بزرگترين نابغة طول تاريخ بشر بوده است. اين باور نه به خاطر آوردن قرآن، يا ايجاد دين بزرگ، يا فتوحات نظامي، بلكه به خاطر شرايط خاصي كه او در آن رشد يافته، ايستادگي كرده و پيروز گرديده است، در ما ايجاد ميگردد».
لئون تولستوي نويسندة مشهور روسي، می نویسد : « جاي هيچگونه شبهه و ترديدي نيست كه پيغمبر اسلام از مصلحان بزرگ دنيا است، آن هم مصلحي كه به جامعة بشريت خدمات شاياني كرده است و اين فخر و مباهات براي او بس است كه يك ملت بدوی را از چنگال اهريمنان عادات زشت و شنيع رهانيد و راه ترقي را به روي آنان باز كرد و حال آنكه هر مرد عاديي نميتواند به چنين كار شگرفي اقدم كند و نتيجه بگيرد. بنابراين شخص پيغمبر اسلام سزاوار همه گونه احترام و اكرام ميباشد. شريعت اسلام به علت توافق آن با عقل و حكمت، در آينده عالمگير خواهد شد».
آنکه از حق یابد او وحی و جواب هر چه فرماید بود عین صواب
دست را اندر احد و احمد بزن ای برادر وا ره از بوجهل تن
گر نبودی کوشش احمد، تو هم می پرستیدی چو اجدادت صنم
فرانسوا ماري ولتر انديشمند فرانسوي در كتاب كليات ولتر مينويسد: « محمد بيگمان مردي بسيار بزرگ بود و مردان بزرگي نيز در دامن فضل و كمال خود پرورش داد. قانونگذاري خردمند، جهانگشايي توانا، فرمانروايي دادگستر و پيامبري پرهيزگار بود و بزرگترين انقلاب روي زمين را پديد آورد».
جان ناس، دينشناس مشهور، مينويسد: «سراسر عالم اسلام، مردم اصول اساسي قوانين اخلاقي خود را از سرچشمه قرآن اخذ ميكنند. محمد در كردار و رفتار متابعين خود انديشة بسيار فرموده و بايد گفت كه براي آنها يك روش قانوني برقرار نمود كه بسيار واضح و صريح و به سوي هدف و مقصود واحدي سير ميكند و آن همانا بالا بردن سطح اخلاق آنها است. به طوري كه مقام اعراب را از عالم جدال و شقاق عشايري قديم ترفيع داده در يك سطح اخوت و برداري عام قرار داد. بنابراين عمل هر مسلمان از زن و مرد، از هنگام تولد تا زمان موت متوجه آن هدف ميباشد. احكامي كه در حرمت شراب و قمار وارد شده است، همچنين قواعدي در باب روابط و مناسبات جنسي وضع كرده، دستور زندگاني اجتماعي افراد است و مقام زن را به رتبة اعلا بالا ميبرد و از همان بدو تشريع، اين شارع بزرگ، در زندگاني پيروان خود تغييري فراوان ايجاد فرمود».
یتیمی که ناکرده قرآن درست کتبخانه هفت ملت بشست
شبی بر نشست از فلک برگذشت به تمکین و جاه از ملک در گذشت
چنان گرم در تیه قربت براند که بر سدره جبریل از او باز ماند
بدو گفت سالار بیت الحرام که ای حامل وحی برتر خرام
چون در دوستی مخلصم یافتی عنانم زصحبت چرا تافتی
بگفتا فراتر مجالم نماند بماندم که نیروی بالم نماند
اگر یکسر موی برتر پرم فروغ تجلی بسوزد پرم