20 نشانه منافقان در قرآن
20
نشانه منافقان در قرآن
به اهتمام : قباد كاكاخاني
فهرست
مقدمه
نفاق چیست ؟
نفاق در لغت
شخصیت منافق
انواع نفاق
نشانه یکم : دروغ گفتن ( در باور ، گفتار و کردار )
نشانه دوم : شرم کردن از مردم و نداشتن شرم از خدا
نشانه سوم : تنبلی کردن در عبادات
نشانه چهارم : ریا کردن و ریاکاری
نشانه پنجم : کمتر یاد کردن از خدا و ذکر کم گفتن
نشانه ششم : سوگند و قسم دروغ خوردن
نشانه هفتم : وقایع را بزرگ نشان دادن و شایعه پراکنی
نشانه هشتم : عیب جویی از قضا و قدر خداوند
نشانه نهم : بدگویی کردن از انسانهای صالح و سالم
نشانه دهم : بدگمانی و تهمت زدن به انسانهای درستکار
نشانه یازدهم : تلاش در جهت شیوع فساد و تباهی به نام اصلاح و نیکویی
نشانه دوازدهم : ظاهر و باطن منافق یکی نیست
نشانه سیزدهم : امر به منکرات و زشتی ها و نهی از معروف و نیکی ها
نشانه چهاردهم : منافق در امور خیر، خسیس و بخیل است
نشانه پانزدهم : فراموش کردن خدا
نشانه شانزدهم : وعده های خدا و پیامبر را دروغ می داند
نشانه هفدهم : آگاهی نداشتن از احکام دین و ندانستن برنامه زندگی خداپسندانه
نشانه هجدهم : خوشحالی بر مصیبت ایمانداران و دلتنگی در شادی آنها
نشانه نوزدهم : چاپلوسی و زبان بازی
نشانه بیستم : مسخره کردن دین خدا و سنت پیامبر(ص)
شکست بزرگ
دعای پایان
مقدمه
حمد و سپاس و ستایش و شکر بی پایان و دایمی ، شایسته خداوند بزرگیست که ما را به دین پاک و برگزیده خود ، دین اسلام ، رهنما شد و آن را بر سایر ادیان برتری داد و درود و رحمت و سلام خداوند بر پیامبر اسلام و تمام همراهان و راهروان راستین وی.
خداوند بزرگ را سپاسگذارم که این توفیق را بر دست و قلم و فکر این بنده ناچیز عطا فرمود تا بتوانم تحقیق و تأملی در مورد صفات منافقین در قرآن داشته باشم.
نفاق و دورویی بزرگترین بیماری جامعه بشری و مادر همه انحراف هاست و از جمله موضوعاتی است که سعادت و شقاوت انسان در دنیا و آخرت با آن گره خورده است. ما امروز به روشنی شاهد این واقعیت تلخ هستیم که بدلیل دور شدن مردم از فرامین و قوانین الهی و ضعیف شدن تقوای الهی در دلها ، بیماری نفاق در جامعه شیوع بسیار وسیعی پیدا کرده است و تمام لایه های جامعه را گرفتار و درمانده نموده است. و این بدان دلیل است که نفاق تنها یک مرض عادی نیست بلکه شامل مجموعه ای از امراض روحی فراگیر است.
مرا در پیرهن دیوی منافق بود و گردن کش و لیکن عقل یاری داد تا کردم مسلمانش
مهم ترین راه درمان این بیماری ، شناخت درست و صحیح علائم و نشانه های آن و پرهیز و مبارزه با آن نشانه هاست. و اگر شناخت علایم و نشانه های این بیماری برای تمام انسانها ضروری باشد، به طریق اولی ، برای یک مسلمان ضروری تر است و بسیار اورژانسیست. ما در این نوشتار به معرفی و بیان 20 نشانه مهم نفاق و دورویی می پردازیم که در قرآن کریم به آنها اشاره شده است.
به امید اینکه با یاری خداوند تبارک و در سایه شناخت درست این نشانه ها و دوری از هم نشینان منافق ، از ورود این بیماری به درون روح و روان خود و شیوع آن در روح و روان جامعه جلوگیری نماییم.
دوری ز برادر منافق بهتر پرهیز ز یار ناموافق بهتر
خاک قدم یار موافق ، حقّا از خون برادر منافق بهتر
نفاق چیست ؟
نفاق ادعای خوب بودن و درستکاری از طرف انسانهای نادرست و نابکار است. نفاق میوه و ثمره کفر است و کفر به معنای پنهان کردن حقایق و وارونه جلوه دادن حقایق است. منافق در ظاهر مسلمان و در باطن کافر است. در حقیقت نفاق یکی از نشانه های کفر در دل است.
گفت بدکار را بد کیفر است گفت بدکار از منافق بهتر است
نفاق از اعمال کسانی است که به زبان ادعای ایمان و صداقت در کار و گفتن حقیقت را می کنند ، اما در دل حقایق را پنهان می کنند و با خودشان صادق نیستند :
* ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ : اين ( نفاق و دروغگوئي و بازداشتن از دين ) بدان خاطر است كه ( نخست با زبان ) ايمان آوردهاند و سپس ( با دل ) كافر شدهاند ، پس بر دلهايشان مهر نهاده شد ، و ايشان ديگر ( حقيقت را درك نميكنند ، و از ايمان چيزي ) نميفهمند . (سوره منافقون آیه 3 )
منافق در ظاهر آراسته و طرفدار حقیقت است ، گیج و منگ نیست بلکه بسیار خوب حرف می زند ، اما مانند طبل توخالی فقط صدای قشنگ و بلند دارد و هیچ مایه ای از خود ندارد :
* وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ : هنگامي كه ايشان را ميبيني ، تیپ و قیافه آنها نظر تو را جلب می کند و به شگفتی ميآورد ( و به خود ميگوئي : چه انسانهاي باوقار و برازندهاي ! ) و هنگامي كه به سخن در ميآيند ( به علّت قشنگی كلامشان ) به سخنانشان گوش فرا ميدهي . ( با وجود اين جاذبه صورت و گيرائي گفتار ) آنان انگار تختههائي هستند كه ( بر ديوار ) تكيه داده شده باشند ( بيجان و بيايمان ، هيكلهاي توخالي ، درونهاي بينور و صفا ، نقشهائي بر در و ديوارها ) . هر فريادي را بر ضدّ خود ميپندارند و هر آوازي را به زيان خويش ! آنان دشمنان واقعی تو هستند پس از ايشان برحذر باش . خداوند آنها را بُكُشد ! چگونه ( از حق ) رویگردان ميشوند ( و منحرف ميگردند ؟ ! ) . (منافقون/4)
گفت یزدان مر نبی را در مساق یک نشانی سهلتر زاهل نفاق
گر منافق زفت باشد نغز و هول وا شناسی مر ورا در لحن و قول
نفاق در لغت
نَفَقَ به معنای از بین رفتن و تمام شدن است. نَفَق به معنای تونل زیر زمینی و مخفی کردن است. در انفاق، مال از کیسه خارج می شود و در نفاق، ایمانِِ منافق در خفا و در باطن از بین می رود و حقایق را مخفی می کند.
شخصیت منافق
نفاق یکی از بدترین و زشت ترین و مخرب ترین ناهنجاریهای شخصیتی به حساب می آید. زیرا کردار زشت و پلید آدم منافق ، حالت پنهانی و درونی دارد و زیان آن بیشتر متوجه جامعه است تا خود فرد، و مانند کرم درون درخت و پوکی داخل استخوان ، کسی به نقش تخریبی آن پی نمی برد و برای رفع آن چاره ای نمی اندیشد. از دیدگاه علم طب ، بیماری نفاق به غده های سرطانی مهلک و کشنده تشبیه می شود. به همین خاطر خداوند بزرگ ، به شدت رسول خود را از نفاق برحذر می دارد و منافق را با زشت ترین و قبیح ترین صفات معرفی می نماید.
به راستی قرآن به قصد افشاگری و برملا سازی، تمامی صفات و ویژگیهای رفتاری ( روان شناسی ) و جسمانی ( فیزیولوژی ) منافقان را ، چه ظاهری و چه باطنی ، بر شمرده است. تا مردم به خوبی آنها را بشناسند ، و فریب بزرگی و قدرت ظاهری و توخالی آنها را نخورند.
منافق همواره در نگرانی ، ناامنی ، ترس ، ضعف و بی قراری به سر می برد که ناشی از بیماری درونی اوست و شفای آنها تنها و تنها توبه نصوح ( راستین ) است. تلاوت همیشگی قرآن و توبه و تدبیر خاشعانه ، علاج و درمان همه امراض روانی و فکری و عصبی می باشد. یادآوری نشانه های منافقین و پرهیز و دوری گرفتن از آن نشانه ها ، با تمرین و تلاش دائمی و همیشگی باعث سلامت روح و روان و تعادل ظاهر و باطن خواهد شد.
ان شاء الله
انواع نفاق
نفاق در عقیده :
نفاق در باورها و اعتقادات اسلامی ، انسان را از دایره اسلام خارج خواهد کرد و صاحب آن داخل در آتش جهنم خواهد بود . همانطور که خداوند در کتاب خود می فرماید :
* بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً : به منافقان مژده بده كه عذاب دردناكي دارند .(نساء/138)
* إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً : بيگمان منافقان در اعماق دوزخ و در پائينترين مكان آن هستند و هرگز ياوري براي آنان نخواهي يافت ( تا به فريادشان رسد و آنان را برهاند ). (سوره نساء آیه145)
* إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً : شك نيست كه خداوند منافقان و كافران را همگي در دوزخ گرد ميآورد ؛ ( پس از مخالطه و مجالسه ايشان بپرهيزيد تا همراه آنان به آتش دوزخ گرفتار نيائيد ) . (نساء/140)
نفاق در عمل :
تمام اعمالی که انسان در ظاهر انجام می دهد ، اما در درون با اخلاص قلبی همراه نیست و خودش هم این دوگانگی را می داند ، از مصادیق نفاق در عمل به حساب می آیند. نفاق در عمل شامل دایره بسیار وسیعی از اعمال و کارهای روزمره یک منافق است و از گستردگی زیادی برخوردار می باشد.
نشانه یکم : دروغ گفتن ( در باور ، گفتار و کردار )
* وَاللَّهُ يشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ : خداوند گواهي ميدهد كه منافقان در گفتار خود دروغگو هستند. (منافقون/1)
اولین صفتی که خداوند در سوره منافقون به منافقین نسبت می دهد ، دروغ گفتن است. یعنی در صحبت کردن چیزهایی را به زبان می آورند که خودشان ایمانی و اطمینانی به آن سخنان ندارند و در دل خود می دانند که در حال دروغگویی و فریبکاری هستند. منافق با دروغگویی حقایق را به نفع خود پنهان می کند. منافق اگر پیمانی با کسی ببندد یا قولی بدهد ، در قول و پیمان خود دروغگوست و بنابراین پیمان شکن و در قول خود دغل باز و نیرنگ باز نیز می باشد. به همین خاطر کسی که به زن ، فرزند ، دوستان و بقیه مردم ، قولی یا وعده ای بدهد و بدون داشتن عذر شرعی قابل قبول ، آن را بجا نیاورد و در قول و وعده خود دروغگو بوده باشد ، با این کار خود ، وارد دایره نفاق خواهد شد و یکی از نشانه های نفاق را در خود دارد.
نقض میثاق و عهود از احمقیست حفظ ایمان و وفا کار تقیست
در قرآن هر جا از نفاق صحبت می فرماید بلافاصله همراه با این واژه از دروغ هم صحبت می کند و برعکس هر جا از دروغ سخن می گوید، به همان شکل، همراه با آن از نفاق هم سخن می گوید.
می زدی خود پشت پا بر راستی راستی از دیگران می خواستی
نشانه دوم : شرم کردن از مردم و شرم نداشتن از خدا
* يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطاً : منافقان ميتوانند خيانتهای خود را از مردم پنهان دارند ( چون از مردم شرم دارند )، ولي ( با وجود اینکه از خدا شرم نمی کنند ) نميتوانند آن را از خدا پنهان دارند كه هميشه با آنان است. ( از جمله ) بدان گاه كه پنهاني بر گفتاري كه ( تهمتزدن به پاكان و بيگناهان است و ) خدا از آن خوشنود نيست ، متّفق و همدست ميگردند . و خداوند از آنچه ميكنند كاملاً آگاه است .(نساء/108)
این نشانه بزرگترین و بهترین نشانه است که یک منافق را از ایمانداران واقعی جدا کرد و تشخیص داد ، که در جلوی چشم مردم مرتکب گناه و معاصی نمی شود اما وقتی کسی نباشد و تنها شود به راحتی مرتکب گناه می شود و خداوند بزرگ را کمترین کس هم به حساب نمی آورد تا از وی اندک شرمی داشته باشد. منافق خوشایند مردم را بیشتر دوست دارد تا خوشنودی خداوند را.
چنان شرم دار از خداوند خویش که شرمت ز دوستان هست و خویش
اما مؤمن واقعی ، خداوند را همواره ناظر و حاضر می بیند و در پنهان و آشکار خداوند را بر نفس و درون خود شاهد و بینا می داند و خوشنودی خداوند را بر خوشایند مردم ترجیح می دهد.
نشانه سوم : تنبلی کردن در عبادات
* إِذَا قَامُواْ إِلَى الصَّلاَةِ قَامُواْ كُسَالَى : منافقان هنگامي كه براي نماز برميخيزند ، سست و بيحال به نماز ميايستند. (نساء/142)
منافقین در زمان پیامبر (ص) با آن حضرت به نماز می ایستادند اما خداوند پیامبر را از حال آنها خبردار نمود که منافقین با تنبلی و ناراحتی به نماز می آیند. اگر این شرح حال منافقین است ، پس وای به حال کسانی که نه با نشاط و نه با تنبلی نماز نمی خوانند.!؟
یک نشان آنکه می گیرم ورا آنکه طاعت دارد از صوم و دعا
وز نماز و از زکات و غیر آن ليک یک ذره ندارد ذوق جان
آن منافق از برون صوم و صلات وز درون آب سیاه بی نبات
نشانه چهارم : ریا کردن و ریاکاری
* يُرَآؤُونَ النَّاسَ : بدون شک منافقان ریاکار هستند و با مردم ريا ميكنند ( و نمازشان به خاطر مردم است، نه به خاطر خدا ). (نساء/142)
ریا کردن به این معناست که شخص خودش را جلوی چشم مردم خداترس و پرهیزکار نشان می دهد تا مورد احترام و قبول مردم قرار گیرد و به چشم آدم خوب به او نگاه کنند. ریاکار پیش دیگران حتی اگر به تنهایی نماز بخواند ، به خوبی آن را انجام می دهد ، در جمع و در مجالس با ادب و عبادت پیشه نشان می دهد، اما وقتی به خلوت می رود برعکس آنچه نشان می داد عمل می کند و انگار هیچ ترسی از خدا ندارد و اصلاً خدا را نمی شناسد. تمام سخنان و کارهایش برای جلب توجه مردم است و خودش هم به این دوگانگی شخصیتی در وجود خود آگاهی دارد.
گنه کار اندیشناک از خدای به از پارسای عبادت نمای
طاعت بی صدق و صفا هیچ نیست این همه جز روی و ریا هیچ نیست
ریا از گناهان کبیره است و به شرک نزدیک می باشد چون مقصود از عبادت شخص ریاکار ، جلب توجه مردم است و این یعنی پرستش مردم و این شرک است و دریست از درهای دوزخ.
کلید در دوزخ است آن نماز که در چشم مردم گذاری دراز
اگر جز به حق میرود جاده ات در آتش فشانند سجاده ات
گاهی مقصود ریاکار ، جلب نظر مردم برای رسیدن به مقام و مسئولیتی مانند نمایندگی یا ریاست یا رهبری است. نمایندگی و قضاوت و ولایت و رهبری که به امور و حقوق مردم تعلق دارد ، اگر همراه با رعایت عدالت باشد ، از عبادات بزرگ بشمار می رود. اما اگر با عدالت همراه نباشد از گناهان کبیره و بزرگ است. بنابراین کسی که مطمئن نیست بتواند عدالت را رعایت کند و بر آن توانا نیست ، قبول مسئولیت برایش حرام است.
در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه تزویر و ریا بگشایند
نشانه پنجم : کمتر یاد کردن از خدا و ذکر کم گفتن
* وَلاَ يَذْكُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِيلاً : بدون شک منافقان خدا را كمتر ياد ميكنند و جز اندكي به عبادت و ذکر او نميپردازند. (نساء/142)
خداوند نفرمود منافقان به یاد خدا نیستند بلکه می فرماید آنها کسانی هستند که خدا را یاد می کنند اما به کمی و به تنبلی.
دانه بی مغز کی گردد نهال صورت بی جان نباشد جز خیال
ذوق باید تا دهد طاعات بر مغز باید تا دهد دانه شجر
نشانه ششم : سوگند و قسم دروغ خوردن
* اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً : آنان سوگندهاي ( دروغين ) خود را سپري ( براي رهائي از گرفتار آمدن به دست عدالت ، و پوشاندن چهره واقعي خويش ) ميگردانند. (منافقون/2)
منافق اگر شخصی را غیبت کند و آن شخص بشنود و بگوید چرا چنین چیزی را گفته ای ، می گوید به خدا قسم که من چنین حرفی را پشت سر تو نگفته ام. منافق در معامله نیز بی پروا قسم دروغ می خورد و آسان ترین چیز پیش او قسم دروغ خوردن است.
چون ندارد مرد کج در دین وفا هر زمانی بشکند سوگند را
راستان را حاجت سوگند نیست زآنکه ایشان را دو چشم روشنیست
نشانه هفتم : وقایع را بزرگ نشان دادن و شایعه پراکنی
* لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلاً : منافقان و بيماردلان ( شايعات بياساس و اخبار دروغين پخش ميكنند و ) باعث اضطراب ( مؤمنان و تزلزل دين ايشان ) ميگردند. (احزاب/60)
ضالم آن قومی که چشمان دوختند وز سخنها عالمی را سوختند
عالمی را یک سخن ویران کند روبهان مرده را شیران کند
یکی از نشانه های منافقین این است که وقایع و چیزهای کوچک را بزرگ جلوه می دهند و با شایعه پراکنی سعی در تضعیف مسلمانان و جامعه اسلامی می کنند.
ای عجب این راه نه راه خداست چونکه در آن اهرمنی رهنماست
نشانه هشتم : عیب جویی از قضا و قدر خداوند
* الَّذِينَ قَالُواْ لإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُواْ لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَؤُوا عَنْ أَنفُسِكُمُ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ : منافقان كساني هستند كه نشستند و ( از جنگ كناره گيري كردند و نسبت ) به برادران خود گفتند : اگر از ما اطاعت مي كردند ( و حرف ما را مي شنيدند ) كشته نمي شدند. بگو : پس مرگ را از خود به دور داريد اگر راست مي گوئيد ( كه مي توان با پرهيز و حذر از دست قضا و قدر گريخت ). (آل عمران/168)
منافق به قضا و قدر و مشیت الهی راضی نیست ، و هر اتفاقی در زندگی بیافتد می گوید اگر چنین می کردم ، چنین می شد! اما مؤمنین واقعی در پیشامدهای خیر شکرگذار و در بلا و مصیبت آرام و صبورند و در هر حال به رضای الهی رضایت دارند.
نشانه نهم : بدگویی کردن از انسانهای صالح و سالم
* أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَاء الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَى عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُوْلَئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً : منافقان نسبت به مؤمنین حسود و بخيلند ( و براي تهيّه ادوات و ابزار جنگي كمترين كمكي نميكنند ) و هنگامي كه لحظات بيم و هراس فرا ميرسد ( و جنگجويان به سوي يكديگر ميروند و چكاچاك اسلحه همديگر را ميشنوند ، آن چنان ترسو هستند كه ) ميبيني به تو نگاه ميكنند در حالي كه چشمانشان بياختيار در حدقه به گردش درآمده است همسان كسي كه دچار سكرات موت بوده و ميخواهد قالب تهي كند . امّا هنگامي كه خوف و هراس نماند ( و جنگ به پايان رسيد و زمان امن و امان فرا رسيد ) زبانهاي تند و تيز خود را بيادبانه بر شما ميگشايند ( و مقامات شجاعت و ياري خويشتن را ميستايند ، و پررويانه سهم هر چه بيشتر غنائم را ادّعاء مينمايند ! ) و براي گرفتن غنائم سخت حريص و آزمندند . آنان هرگز ايمان نياوردهاند ، و لذا خدا اعمال ايشان را باطل و بيمزد ميكند و اين كار براي خدا آسان است .(احزاب/19)
منافق وقتی که از نزد مسلمانی خارج می شود ، پشت سر او با زبانی تیز و برنده ، شروع به بدگویی می کند.
آن منافق چون درین ظاهر گریخت خون صد مؤمن به پنهانی بریخت
نشانه دهم : بدگمانی و تهمت زدن به انسانهای درستکار
* وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ : ( منافقان گمان كردند ممكن است پيغمبر به آنها خيانت كند ! در حالي كه ) هيچ پيغمبري را نسزد كه خيانت كند ، و هر كس خيانت ورزد ، در روز رستاخيز آنچه را كه در آن خيانت كرده است با خود ( به صحنه محشر ) مي آورد ، سپس به هركسي پاداش و پادافره آنچه كرده است به تمام و كمال داده مي شود ، و بدانان ستم نخواهد شد .(آل عمران/161)
نشانه یازدهم : تلاش در جهت شیوع فساد و تباهی به نام اصلاح و نیکویی
* وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ : هنگامي كه بديشان گفته شود : در زمين فساد و تباهي نكنيد . گويند : ما اصلاحگراني بيش نيستيم . هان ! ايشان بيگمان فسادكنندگان و تباهي پيشگانند و ليكن ( به سبب غرور و فريب خوردگي خود به فسادشان ) پي نمي برند .(بقره/11و12)
منافق با کارهای غلط خود به شیوع فساد و تباهی در جامعه دامن می زند و وقتی به او گفته شود ، چرا از خدا نمی ترسی؟ در جواب می گوید : من کار بدی نکرده ام. اگر من نکنم دیگران می کنند و ... .
در حالی که خودش در دل می داند که آن کار او باعث گسترش فساد و تباهی خواهد شد.آری! منافق شعار اصلاح طلبی سر می دهد ولی نیت درونی اش ایجاد فتنه و فساد است.
حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است کار تباه کردی و گفتی تباه نیست
نشانه دوازدهم : ظاهر و باطن منافق یکی نیست
* إِذَا جَاءكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ : هنگامي كه منافقان نزد تو ميآيند ، سوگند ميخورند و ميگويند : ما گواهي ميدهيم كه تو حتماً فرستاده خدا هستي ! - خداوند ميداند كه تو فرستاده خدا ميباشي - ولي خدا گواهي ميدهد كه منافقان در گفته خود دروغگو هستند ( چرا كه به سخنان خود ايمان ندارند ).(منافقون/1)
با توجه به آیه بالا ، هر کس که ظاهر و باطنش یکی نباشد و به عبارتی دیگر صورت و سیرتش یکی نباشد، منافق خواهد بود. گاهی منافق لباس و هیئت آراسته دارد اما درونش فاسد و بدبوست.
ظاهر دستار چون حور بهشت آن منافق اندرون رسوا و زشت
اما مؤمن واقعی در کنار آراستگی ظاهر ، دل و درونش را هم به ذکر و یاد خدا و به صفات نیک آراسته می کند تا زیبایی ظاهر و زیبایی باطن هر دو را با هم داشته باشد و از جمله منافقان نباشد.
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست ای برادر سیرت زیبا بیار
نشانه سیزدهم : امر به منکرات و زشتی ها و نهی از معروف و نیکی ها
* الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ : مردان منافق و زنان منافق همه از يك گروه ( و يك قماش ) هستند . آنان همديگر را به كار زشت فرا ميخوانند و از كار خوب باز ميدارند. .(توبه/67)
منافقین می خواهند خرابکاری ، زنا ، بی بند و باری و دست کشیدن از حجاب گسترش پیدا کند و موسیقی غیرشرعی ، عکسها و فیلمهای لخت و نیمه لخت ، سیگار و تریاک و مخدرات در جامعه انسانی شیوع داشته باشد. که همه اینها از جمله منکرات و بزه کاری است.
گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت از من خبرت که بینوا خواهی رفت
منافق دوست ندارد خیر و نیکی و علم و آگاهی مردم رشد کند و اگر کسی از سر خیرخواهی به او بگوید : این کارها موردپسند خدا نیست و پیامبر نهی کرده است. در جواب خواهد گفت لازم نیست تو به ما درس دین بدهی ، ما خودمان از دین آگاهی داریم.
به داروغه و شهنه جان بگوی که دزد هوی را به زندان کنند
به معمار عقل و خرد تیشه ده که تا خانه جهل ویران کنند
نشانه چهاردهم : منافق در امور خیر خسیس و بخیل است
* وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ : منافقان ( از بذل و بخشش در راه خير ) دست ميكشند و تنگ نظرند. (توبه/67)
منافق را می بینی که برای خودنمایی و تظاهر و طلب شهرت، مهمانی ها می گیرد و خرج های سنگین می کند ، اما اگر برای کار خیری از او کمک بخواهی ، با اکراه و به سختی مبلغ ناچیزی کمک خواهد کرد.
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت روزی تفقدی کن درویش بی نوا را
آنکه درش روز کرم بسته بود قفل در حق نتواند گشود
کام درویشان و مسکینان بده تا همه کارت برآرد کردگار
نام نیک ار بماند زآدمی به کز او ماند سرای زرنگار
نشانه پانزدهم : فراموش کردن خدا
* نَسُواْ اللّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ : خدا را فراموش كردهاند ( و از پرستش او رويگردان شدهاند ) ، خدا هم ايشان را فراموش كرده است ( و رحمت خود را از ايشان بريده و هدايت خويش را از آنان دريغ داشته است ) . واقعاً منافقان فرمانناپذير ( و سركش و گناهكار ) هستند .(توبه/67)
منافق از خانواده ، سرگرمی ها و لذات دنیوی ، آرزوها و داشته ها و همه چیز صحبت می کند غیر از خدا ! این در حالی است که فراموش کردن خداوند بزرگترین بلا و مصیبت است چون خداوند نیز او را به فراموشی می سپارد. اما مؤمن واقعی همواره و در هر موقعیتی در خواب و در بیداری، در کار و در استراحت ، سواره یا پیاده ، در نعمت و در مصیبت ، هیچ وقتی را از یاد خدا خالی نمی گذارد.
کعبه دل مسکن شیطان مکن پاک کن این خانه که جای خداست
نشانه شانزدهم : وعده های خدا و پیامبر را دروغ می داند
* وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُوراً : منافقان و آنان كه در دلهايشان بيماري ( نفاق ) وجود دارد ، ميگویند : خدا و پيغمبرش جز وعدههاي دروغين به ما ندادهاند .(احزاب /12)
منافق باوری به آخرت ندارد ، به همین خاطر فقط در طلب دنیا و مقامات دنیوی است.
نشانه هفدهم : آگاهی نداشتن از احکام دین و ندانستن برنامه زندگی خداپسندانه
* وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ : منافقان از حقیقت دین خدا آگاه نیستند و به دنبال کسب آگاهی نمی روند. (منافقون/7)
منافق می داند مثلاً ماشین چگونه کار می کند، یا پایتخت کشورهای جهان کجاست! اما اگر درباره احکام دین از او سئوال شود ، هیچ چیزی از آن نمی داند. منافق دوست ندارد در مجالس و مباحث از عبادت و نماز و یاد خدا بحث شود چون فکر می کند چیزی از آن نمی داند و مایه سرافکندگی اوست. اما مؤمن واقعی به دنبال کسب علم شرعی و احکام دین می رود و همیشه در تلاش است کاری را که در آن سود و خیری هست ، انجام دهد.
نشانه هجدهم : خوشحالی بر مصیبت ایمانداران و دلتنگی در شادی آنها
* إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَيَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ : اگر نيكي و نعمتی به تو رسد ايشان را ناراحت ميكند ، و اگر مصيبتي به تو دست دهد ( شادي ميكنند ) و شادان برميگردند و ميروند.(توبه/50)
اگر منافق باخبر شود که مسلمانی دچار بلا و مصیبتی شده است ، فوراً شروع به پخش آن خبر می کند و طوری وانمود می کند که از این واقعه ناراحت شده است اما دروغ می گوید و در دل به آن شاد و خوشحال است.
نشانه نوزدهم : چاپلوسی و زبان بازی
* وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ : منافق هنگامي كه به سخن در ميآيد ( به علّت حلاوت كلامش ) به سخنانش گوش فرا ميدهي. (منافقون/4)
منافق چاپلوس و زبان باز است و به شکلی حرف می زند که مردم فکر کنند از دیگران فهمیده تر و عاقل تر است. منافق دوست دارد بالاتر از فهم مردم سخن بگوید تا برتری خود را به دیگران تحمیل کند و با این کارها می خواهند مردم را فریب دهند.
گر به دریا در افتی ای منافق ز زشتی کی خورد مار و نهنگت
چه گویم با تو ای نقش مزوّر چه معنی گنجد اندر جان تنگت
نشانه بیستم : مسخره کردن دین خدا و سنت پیامبر(ص)
* يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِئُواْ إِنَّ اللّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ * وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ : منافقان ( خدا و آيات و پيغمبر او را در ميان خود به مسخره ميگيرند و ) ميترسند كه سورهاي برضدّ ايشان نازل شود ( و علاوه از آنچه ميگويند ) آنچه را ( هم كه ) در دل دارند به رويشان بياورد و آشكارش سازد . بگو : هر اندازه ميخواهيد مسخره كنيد ، بيگمان خداوند آنچه را كه از آن بيم داريد ( و در پنهان داشتنش ميكوشيد ) آشكار و هويدا ميسازد .اگر از آنان ( درباره سخنان ناروا و كردارهاي ناهنجارشان ) بازخواست كني ، ميگويند : ( مراد ما طعن و مسخره نبوده و بلكه با همديگر ) بازي و شوخي ميكرديم . بگو : آيا به خدا و آيات او و پيغمبرش ميتوان بازي و شوخي كرد ؟ ! (توبه/64و65)
همین طور مسخره کردن به لباس و ریش و هیئت یک مسلمان ، شخص را وارد دایره نفاق و کفر خواهد کرد.
شکست بزرگ
انسان منافق با اعمال مزدورانه خود درهای رحمت خداوند را بر روی خود بسته و درهای عذاب را به روی خود باز می کند :
* يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ : روزي مردان منافق و زنان منافق به مؤمنان ميگويند : ( با شتاب به سوي بهشت حركت نكنيد و ) منتظرمان بمانيد تا از نور شما فروغ و پرتوي ( به ما بتابد و از آن ) استفاده كنيم ! بديشان گفته ميشود : به عقب برگرديد ( و مجدّداً به دنيا برويد ) و نوري به دست بياوريد ! در اين حال ناگهان ديواري ميان آنان زده ميشود كه دري دارد . داخل آن ( كه به طرف مؤمنان است ) رو به رحمت است ( كه بهشت و نعمت سرمدي است ) و خارج آن ( كه به طرف منافقان است ) رو به عذاب است ( كه دوزخ و نقمت ابدي است ) .(حدید/13)
بیاموزمت کیمیای سعادت ز هم صحبت بد جدایی جدایی
زیانکاری ما از همنشین است عذاب دوزخ از بئس القرین است
* حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ : تا آن گاه كه چنين كسي ( همراه با چنان اهريمني ، در قيامت ) به پيش ما ميآيد ، ( رو بدين همنشين نفرتانگيز ميكند و نادمانه ) ميگويد : كاشكي ! ميان من و ميان تو ، به اندازه مشرِق و مغرب فاصله بود ! ( اي واي من ! ) چه همدم و همنشين بدي است !(زخرف/38)
* يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاء أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ : منافقان ، مؤمنان را فرياد ميدارند ، مگر ما ( در دنيا ) با شما نبوديم ؟ ميگويند : بلي ! وليكن ( با نفاق ) خويشتن را گرفتار بلا كرديد ، و چشم به راه ( مرگ پيغمبر ، و نابودي مسلمانان ، و برچيده شدن اسلام ) مانديد و ( درباره حقانيت دعوت پيغمبر و قرآن و وجود معاد و رستاخيز ) شك و ترديد ورزيديد ، و آرزوها و پندارها شما را گول زد ، تا اين كه فرمان خدا ( دائر بر مرگتان ) در رسيد و اهريمن ( بدكاره و نفس امّاره ) فريبكار ، شما را درباره خدا فريب داد . (حدید/14)
آن منافق با موافق در نماز از پی استیزه آید ، نی نیاز
در نماز و روزه و حج و زکات با منافق مؤمنان در برد و مات
مؤمنان را برد باشد عاقبت بر منافق مات اندر آخرت
هر یکی سوی مقام خود رود هر یکی بر وفق نام خود رود
مؤمنش خوانند جانش خوش شود ور منافق گویی پر آتش شود
دعای پایان :
از خداوند بزرگ می خواهم که ما را از این بیماری مهلک و کشنده محافظت نماید و توفیق دهد که این نشانه ها را همواره به یاد داشته باشیم و از آنها پرهیز و حذر کنیم. آمین یا رب العالمین
منابع :
تفسیر نور ، دکتر مصطفی خرم دل
علائم نفاق ، دکتر عائض القرنی ، ترجمه نوا محمد سعید
کیمیای سعادت ، امام محمد غزالی
روانشناسی دعوت اسلامی ، دکتر محمد زین الهادی ، ترجمه احمد حکیمی
مثنوی معنوی ، جلال الدین محمد بلخی
کلیات سعدی ، مصلح الدین سعدی شیرازی
مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی
مفردات اربعه قرآنی ، حمید محمدی