به طواف کعبه رفتم به درون رهم ندادند
حج و حاجی
تا مردان ظاهر بین در راه رسیدن به کعبه پایشان آبله و تاول می زند
مردان حق بی آبله به مقصد رسیده اند.
نقل است که بزرگی در خواب دید که امسال شش هزار کس به حج رفتند که از این میان تنها حج شش تن از آنان مقبول افتاد.
به طواف کعبه رفتم به درون رهم ندادند که تو در برون چه کردی به درون خانه آیی
بله حاجی جان، اینقدر چیزهای دیگری هست که تو بر خودت حرام کنی که اصلا" نوبت به لباس احرام نمی رسد آنها را بر خودت حرام کن که شب و روز کارت آن است.
کعبه سنگ نشانیست که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند بین یار کجاست
شخصی نزد بشر حافی یکی از بزرگان دین رفت و گفت هزار دینار دارم و میخواهم با آن به حج بروم. بشر حافی گفت: برای تفریح و تماشا میروی اگر راست می گویی آن هزار دینار را به فقیری، یتیمی یا قرض داری بده که ثواب آن از صد تا حج بیشتراست. آن مرد گفت: نه، دلم بیقرار حج است. بشر گفت : نه که این مال را از ناروا و نابجا بدست آوردی تا به نابجا و ناروا هم خرجش نکنی دلت آرام و قرار نمی گیرد.
ای خانه پرستان چه پرستید گل و سنگ آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند
آن خانه دل خانه حق واحد مطلق خرم دل آنان که در این خانه خزیدند
و اما بعد، شهر مكه، شهر عظمت و شوكت و شهر رحمت و بركت است. شهر آمرزش و مغفرت است. و لذا از احترام و حرمت ويژه اى برخوردار مى باشد.
ورود به شهر مكه، وارد شدن به ام القرى است، در زمينه ورود به شهر مكه، دستورات و سفارشاتى وجود دارد كه شايسته است حجاج محترم آنها را رعايت كنند.
يكى از آداب در هنگام وارد شدن به شهر مكه تواضع و فروتنى حجاج است. انسان، هنگام ورود به اين شهر بايد بداند كه وارد شهرى مى شود كه خانه خداوند در آنجاست. تكبّر و تفاخر در شهر مكه، هيچ ثمره اى ندارد. آنجا همه بندگان خدا هستند و همه در برابر خدا و مهمان او مى باشند.
يكى ديگر از آداب ورود به شهر مكه اين است كه قبل از ورود، حمام نموده و با بدنى تميز و پاكيزه وارد شود.
فلسفه حج
اول اینکه سفر حج شبیه سفر آخرت است فقط در سفر حج مقصد خانه است ولی در سفر آخرت مقصد صاحب خانه است.
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار او خانه همی جوید و من صاحب خانه
دوم اینکه از مقدمات سفر حج باید مقدمات سفر آخرت را بشناسی که وقتی با خانواده و آشنایان خداحافظی و وداع می کنی و از همه حلالیت می طلبی و قرضهایت را پرداخت می کنی تا دینی بر تو نباشد و دل را از شهوات دنیا پاک میکنی، باید همین کار را برای سفر آخرت هم بکنی ولی چون وقت سفر آخرت برای کسی معلوم نیست باید از همین حالا به فکر بود و حق مردم و حق خدا را داد.
سوم اینکه وقتی بار و بندیل سفر حج را می بندی بدان که سفر آخرت خیلی درازتر و ترسناکتر از این سفر است و آنجا به بار و بندیل بزرگتری نیاز داری.
چهارم اینکه وقتی لباس احرام می پوشد و لباسهای رنگارنگ را در می آورد و به دو تکه پارچه سفید بسنده می کند بایستی به یاد کفن بیافتد. يادآورى کفن و مرگ و قبر و معاد بهترين وسيله براى اخلاص در عمل است و در ميهمانى خداوند اخلاص در عمل و عشق رسيدن به قرب الهى لازم است .
به گورستان گذر کردم کم و بیش بدیدم حال دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک رفته نه دولتمند برده یک کفن بیش
احرام در ظاهر پوشيدن دو تكّه لباس غيردوخته (پارچه) پس از بيرون آوردن لباسهاى دوخته است، ولى هر ظاهرى را باطنى است و ممكن نيست مقصود از تشريع احرام، فقط بيرون آوردن لباسها و پوشيدن دو تكّه لباس غيردوخته باشد؛ زيرا خداوند، حكيم است و تمام دستورات او داراى حكمت و فلسفه مى باشد. بيرون آوردن لباسهاى رنگين، اشاره دارد به اينكه اگر انسان تاكنون مرتكب گناه و معصيت خداوند شده است، از اين لحظه بايد لباس گناه و معصيت را از نفس خويش بيرون كند. و پوشيدن لباس احرام نيز اشاره دارد به اينكه از اين لحظه، بايد لباس اطاعت و فرمانبردارى از خداوند را بپوشد و به ميهمانى او برود.
پنجم اینکه وقتی لبیک الله می گوید یعنی خدایا پذیرفتم که از این پس بنده ای فرمانبردار باشم، می فرماید خداوند لعنت می کند کسی را که لبیک می گوید ولی باز فرمان شیطان می برد.
ششم اینکه هر سنگی که به سمت جایگاهای شیطان پرت می شود نماد یک اخلاق شیطانی است که آنرا به سوی صاحبش بر می گردانی و آنقدر سنگ می اندازی تا کمر شیطان را بشکنی ولی فراموش نکن کمر شیطان با مشتی سنگ شکسته نمی شود کمر شیطان وقتی شکسته می شود که تو بنده فرمانبردار خدا باشی. اما اگر انصاف بدهید حاجیان امروزی نه تنها کمر شیطان را نشکسته بلکه خودشان شیطانی می شوند و برمی گردند.
حاجي كه از صفا و مروه برگشته اگر مار بوده اژدها برگشته
تنها نه ز خانه خدا برگشته آن بي خبر از خدا هم برگشته
هفتم اینکه توقف در صحرای عرفه که حاجیان جمع می شوند و همه با زبانهای مختلف و از نژادهای مختلف آمرزش می خواهند و فرصتی دوباره از خدا می خواهند که برگردند و جبران تقصیرات گذشته را بکنند مثل صحرای قیامت است که همه مردم جمع می شوند و هر کس مشغول خودش است که آیا در پیشگاه خداوند رد می شود یا نه قبول می افتد، و رد شدگان از خداوند فرصتی دوباره می خواهند که به دنیا برگشته و جبران تقصیرات گذشته را بکنند ولی به آنها گفته می شود مگر به شما نگفته بودم که فرصت دوباره ای نیست آیا حرف پروردگارتان را دروغ دانستید.
هشتم اينكه وقتي هفت بار دور خانه مي چرخد اين هفت بار نشان بي نهايت است و معني آن اين است كه خداوندا من امروز حلقه وصل خود را با تو چنان محكم مي بندم كه تا پايان عمر هميشه بر محوريت تو حركت كنم.
نهم اینکه سعی بین صفا و مروه که سنبلی از جستجوی هاجر در طلب آب برای ادامه حیات مادی است، نشان است که با محوریت خدا حرکت خود را برای آبادی امور دنیایی مان شروع می کنیم. و هروله رفتن ( حالتی بین دویدن و راه رفتن) به این معناست که در راه آبادانی امور دنیایمان تعادل و عدالت و اعتدال را در حق خود و دیگران رعایت می کنیم و نه چندان سرعت می گیریم که از یاد خدا و یاد خلق خدا غافل شویم و نه چندان دست از تلاش می شوئیم و ناتوان و بی رقبت گام برمی داریم که از غافله بشریت باز بمانیم. چرا که تفاوت مؤمن و غیر مؤمن درهمین است که مؤمن در طلب نصیب خود از دنیا عجله نمی کند و حرص نمی زند و نمی خواهد راه یکساله را یک شبه طی کند. و ابتغ فیما اتک الله
دهم اینکه قربانی کردن اشاره به قربانى و ذبح حيوانيت انسان دارد؛ يعنى به انسان مى آموزد كه بايد براى رسيدن به كمال انسانى، نفس حيوانى خويش را بكشد.