ترجمه فارسي أربعين نووي (چهل و دو حديث از پیامبرص )
بسم الله الرحمن الرحیم
هر حديثي از اين احاديث، قاعده بزرگي از قواعد اسلام به شمار میرود و علما گفته اند كه مدار كلي اسلام، يا نصف، يا يك سوم اسلام بر اين احاديث استوار است، ناگفته نماند كه امام نووى رح بر خود لازم دانست كه بيشتر احاديث اين كتاب را از معتبرترين و صحيح ترين آنها برگزيند، بنابر اين هركس پيروزي و كاميابي آخرت را میخواهد بايستى احاديثي كه در برگيرنده امور مهم دين و طاعات است را بداند و به آن عمل كند. حديث (1)پیامبرص فرمود همانا اعمال و كردار به نيت بستگى دارد، و هركس از كردارش به اندازه نيتش اجر و ثواب مى برد، پس كسى كه هجرت و انتقال او به مدينه به سوى خدا و پيامبر بوده باشد، اين هجرت به سوى خدا و پيامبر اوست، و هركس هجرتش به خاطر مال دنيا باشد و يا به خاطر زني كه بخواهد با او ازدواج كند، اهميت هجرتِ او برابر با همين قصد و همّت اوست.(چون اسلام یا ظاهر است و یا باطن، باطن آن نیت است و ظاهر آن عمل) حديث (2)عمر بن خطاب رض گفت: روزى ما نزد پيامبر اكرم ص نشسته بوديم، مردى بر ما وارد شد كه جامه او بسيار سفيد بود، و موهاى سرش بسيار سياه، و كسى از ما او را نمى شناخت، و هيچ اثر سفر بر او نبود كه بگوييم از جايى دور آمده است، تا اين كه نزد پيامبر ص نشست، و دو زانوى خود را به دو زانوى پيامبر ص چسباند، و دو دستش را بر دو ران آن حضرت ص نهاد، وگفت: اى محمد! مرا از اسلام خبر ده. پيامبر ص در پاسخ فرمود: اسلام عبارت است از اين كه گواهى دهى و يقين داشته باشى، معبودى به حق جز خداى يكتا نيست، و آن كه محمد فرستاده خداست، و بر پا بدارى نماز را، و زكات بدهى، و روزه بگيرى، و حج خانه خـدا كنى، اگر توانايى بدنى و مالى و توشه راه و وسيله اى براى سفر داشته باشى. آن مرد گفت: راست گفتى. ما به شگفت آمديم كه از رسول اكرم ص سؤال میكند (در حالى كه سؤال، علامت ندانستن است) و تصديق مى نمايد (در حالى كه تصديق نشانه دانستن است). گفت: پس مرا از ايمان خبر ده، حضرت فرمود: ايمان عبارت است از اين كه ايمان بياورى به يگانگى خدا (در ذات و صفات و افعالش كه هيچ شريكى ندارد)، و ايمان بياورى به فرشتگان خدا (كه پيام رسانان ميان خدا و پيامبران هستند)، و ايمان بياورى به پيامـبران خـدا (كه براى راهنمايى بشـر فرستاده شده اند)، و ايمان بياورى به روز قيامت(و آن چه شامل آن مى شود از جزاى اعمال و حساب و بهشت و دوزخ)، و ايمان بياورى به سرنوشت؛ (يعنى تقدير)، و ايمان بياورى به خير و شر آن. آن مرد گفت: راست گفتى. گفت: مرا از احسان و نيكوكارى خبر ده، فرمود: نيكوكاريى عبارتست از اينكه چنان خدا را بندگى كنى گويا او را مى بينى، و اگر تو او را نمى بينى، يقين بدار كه او تو را مى بيند. گفت مرا از روز قيامت خبر ده، فرمود: پرسيده شده (در اين مسأله) داناتر از پرسنده نيست، آن مرد گفت: پس مرا از نشانه هاى قيامت باخبر ساز، فرمود: آنكه كنيز آقايش را بزايد، (يعنى مادران را خوار و حقير شمارنـد و خود را آقاى مادر بدانند). و آنكه پا و تن برهنگان بينوا، و چوپان گوسفندان را ببينى كه به برافراشتن كاخ (و زياده روى در ساختمان) بپردازند. پس آن مرد رفت، و من چندى نشستم، و آن حضرت ص فرمود: اى عمر! میدانى كه سؤال كننده چه كسى بود؟ گفتم: خدا و رسول خدا بهتر دانند، فرمود: او جبريل بود، كه آمده بود (تا با پرسش و پاسخ كردنش) دينتان را به شما بياموزد. حديث (3 )پیامبر ص فرمود اسلام بر پنج قاعده بنا شده است: گواهى دادن به آن كه معبودى به حق نيست جز خداى يكتا، و گواهى به آن كه حضرت محمد ص پيامبر خـداست، و بر پا داشتن نماز، و دادن زكات، و حج خانهء خدا ، و روزه داشتن در [ماه مبارك] رمضان. حديث (4) پيامبرِ راستگو و راستگو دانسته شده به ما خبر داد كه: در حقيقت، خلقت يكى از شما در شكم مادرش چنين انجام مى گيرد: چهل روز به حالت نطفه است، پس از آن به پاره خونى تبديل مى شود به قدرِ همان زمان و مدت، سپس به پاره گوشتى تبديل مى شود به اندازه همان مدت و زمان. سپس خداى تعالى به سوى او فرشته میفرستد تا روح در آن بدمد و فرشته مأمور است به نوشتن چهار كلمه: روزى اش، مدت عمرش، كردار و رفتارش، و اين كه بدبخت يا نيك بخت است. پس سوگند به خدايى كه هيچ معبودى به حقى غيرِ او نيست، همانا يكى از شما بـه كردار و رفتار اهل بهشت میپردازد تا آن كه ميـان او و رسيـدن بـه بهشت، فاصله اى نمى ماند مگر يك ذرع. در آن هنگام، سرنوشت و فرجام كردارش بر او پيشى مى گيرد و بـه عمـل مـردم دوزخى مى پردازد و پايان بد، سبب رفتنش به دوزخ مى گردد. و همانا يكى از شما به كردار و رفتار اهل دوزخ مى پردازد تا آن كه ميان او و رسيدن به دوزخ، فاصله اى نمى ماند مگر يك ذرع. در آن هنگام، سرنوشت بر او پيشى میگيرد و به كردار بهشتيان و فرجام نيك مى پردازد و سبب رفتنش به بهشت مى شود. حديث (5)ام المؤمنين عايشه رض گفت: پيامبر خدا ص فرمود: كسى كه در دين ما چيزى تازه و نو آورَد، آن بدعت مردود است و به دين نمى چسبد.و در روايت مسلم: هر كس كارى كند كه برابر دستور ما نباشد، آن كار مردود است. حديث (6)و فرمود: محققاً حلال روشن و آشكار است، و محققاً حرام روشن و واضح است، و در ميان حلال و حرام كارهايى است كه به گونه اى شباهت به حلال يا حرام دارد و اين كارهاى همانند را بسيارى از مردم نمى دانند، پس كسى كه خود را از همانندها نگه داشت، به حقيقت از شك و شُبهه دور گشته و دين و ناموس خود را حفظ كرده است، و كسى كه در شك ها و گمان ها افتاد و از آن ها پرهيز نكرد، در حرام می افتد؛ مانند چوپانى كه شتران خود را در اطراف مكانِ حفاظت شده براى چرا آزاد میگذارد و در اين حال، به چرا كردن در آن حريم نزديك مى شود، هان! بدانيد كه هر شاهى، قُرق و حريمى دارد كه مخصوص خـود اوسـت، آگاه باشيد كه بـه يقين منطقه اى كه خدا منع فرموده، از محرّمات است. آگاه باشيد كه در بدن آدمى پاره گوشتى است كه هر زمان به صَلاح آمد و شايسته شد، تمام بدن شايسته مى گردد، و هر زمان آن پاره گوشت، فاسد شد همه بدن به تباهى میرود، بدانيد كه آن پاره گوشت، قلب و دل آدمى است. حديث (7)وفرمود: الدِّينُ النَّصِيْحَةُ:دين همه اش سفارش و نصيحت است. گفتيم براى چه كسانى؟ فرمود:براى خدا، و براى قرآن،و براى پيغمبرش،وپيشوايان وفرمانداران وحكام مسلمين،و براى همه مسلمانان. حديث (8)وفرمود: مأمور شدم با مردم بجنگم تا آن كه گواهى دهند كه معبودى به حق جز خداى يكتا نيست، و آن كه محمد پيغمبر خداست، و نماز را بر پا بدارند، و زكات بدهند، پس اگر اين ها را انجام دادند خون ها و اموال خود را از من نگهداشته اند، مگر به حق اسلام. و حساب آن ها بر خداى تعالى است. حق اسلام؛ يعنى: آن چه اسلام، كيفرى بر آن ثابت نمايد؛ مانند قصاص، و سنگسار كردنِ مرد زناكارى كه زن داشته باشد و غير آن.حديث (9)و فرمود:از آن چه شما را از آن باز داشتم، دورى كنيد، و آن چه شما را به آن امر كردم، انجام دهيد تا آن جا كه توانايى آن را داريد؛ زيرا به حقيقت، مردمى كه پيش از شما بودند به هلاكت رسيدند، به خاطر سؤال و پرسش بسيار آنها، و اختلاف نمودن و مخالفت شان بر پيامبرانشان. حدیث(10)ابى هريره رض گفت که پیامبر ص فرمودند: محققاً كه خداوند پاك است وجز پاكيزه را نمى پذيرد، و به حقيقت كه خداى تعالى به مؤمنان امر فرمود آن چه را به پيامبران امر فـرموده كه: اى پيامبران از روزى0هاى حلال و پاكيزه بخوريد و عمل صالح انجام دهيد، و خداوند فرمود:اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از نعمت هاى پاكيزه كه به شما روزى داده ايم بخوريد. سپس پيامبر از كسى ياد كرد كه سفر خود را طولانى مى كند و ژوليده موى و گرد آلود، دو دستش را به سوى آسمان بلند كرده، مى گويد: اى پروردگار من! در حالى كه غذايش حرام، و آبش حرام، و پوشاكش حرام، و پرورش يافته به حرام است، با اين حال، چگونه خداوند او را اجابت كند و دعايش را بپذيرد؟ حديث (11) حسن بن علي رض ريحانهء پيامبرص گفت:از پيامبرص اين جمله را حفظ نمودم: آن چه تو را به شك اندازد، آن را رها كن و بگذار. و آن چه تو را به شك نمى اندازد بگير. حديث (12) و فرمود: از نشانه های کمال و صدق اسلام یک فرد، ترک اموری است که به او ربطی ندارد. حديث (13)و فرمودند:هيچ يك از شما ايمان نياورده است، تا اين كه دوست بدارد براى برادرش، آن چه كه براى خودش دوست میدارد. حديث (14)و فرمود: ريختن خون فرد مسلمان روا نمى شود مگر به سبب يك از اين سه چيز: زنى متأهلی كه زنا كند، و كسی كه ديگری را به عمد بكشد، و كسى كه دينش را ترك كرده، از جماعت مؤمنان جدا شود. حديث (15)و فرمود:كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، بايد سخن نيك بگويدوگرنه خاموش و ساكت شود، و كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد همسايه خود را گرامى بدارد، و كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد ميهمان را محترم بدارد. حديث (16) مردى به رسول اكرم ص گفت: مرا سفارش ده! آن حضرت ص فرمود: خشم مگير! و چند بار تكرار فرمود: خشم مگير!حديث (17) و فرمود: همانا خدا نيكويى را در باره هر چيز واجب نموده است، پس هرگاه كشتيد، كشتن را بر وجه نيكو انجام دهيد، و هرگاه ذِبح كرديد، بر وجه نيكو ذبح كنيد، چنان كه يكى از شما كارد خود را تيز نمايد، تا حيوانى را كه براى كشتن آماده شده، آسايش دهد. حديث (18)وفرمود: هر جا باشى از خدا بترس. بعد از بدى، خوبى كن تا خوبیها بدیها را محو و نابود كند و با مردم، خوش رفتار باش. حديث (19) ابو عباس رض گفت: روزي پشت سر پيامبر ص بودم، پيامبر ص فرمود: اي جوان! من چند كلمه را به تو مى آموزم: خدا را نگه دار تا او تو را نگه دارد ؛ به خدا روى آور تا او را در برابر خود بيابى؛ هرگاه خواهش و نيازى دارى، از خدا بخواه، و هرگاه يارى و كمك خواستى، از خدا يارى بخواه، و اين را يقين بدان كه اگر همه امت جمع شوند تا به تو سودى رسانند، نتوانند رسانيد، مگر آن چه كه خدا براى تو نوشته باشد، و اگر همه امت جمع شوند تا به تو زيانى برسانند، نتوانند رسانيد، مگر زيانى كه خدا بر تو نوشته باشد ؛ قلم هاى سرنوشت برداشته شده و نامه ها خشك گشتند. و در روايت ديگر: به خدا روى آور تا او را در برابر خود بيابى، خودت را در ناز و خوشى به خدا بشناسان تا خدا تو را در سختى و مشقت يارى كند، و اين را يقين بدان كه آن چه براى تو نبود، به تو نرسيد، و آن چه براى تو بود، ممكن نيست به تو نرسد، و اين را نيز بدان كه يارى خدا همراه با صبر و شكيبايى است [اگر صبر پيشه سازى، خدا تو را يارى رساند] و همراه هر سختى، گشايشى است، و با هر دشوارى، آسانى. حديث (20) و فرمود : آنچه مردم از سخن پيامبران پيشين دريافتند: هرگاه شرم و حيا نداشتى، هر چه خواستى بكن! حديث (21)سفيان بن عبدالله ثقفى گفت: عرض كردم اى پيامبر خدا! از اسلام سخنى به من بگو كه ديگر از كسى جز تو، درباره آن نپرسم. آن حضرت ص فرمود: بگو ايمان به خدا آوردم، سپس بر ايمان خود استوار و پايدار باش. حديث (22 ) مردى از پیامبرص پرسيد: ببين اگر نمازهاى فرض را بخوانم و روزه [ماه مبارك] رمضان را بگيرم و حلال را حلال بدانم [و آن را انجام دهم]، حرام را حرام بدانم[و از آن دورى كنم] و بر اينها چيزى ديگر نيفزايم، آيا داخل بهشت مى شوم؟ رسول الله ص فرمود: بلى. اين است معنى حرمت الحرام: از حرام دورى جستم.و معنى أحللت الحلال، معتقد بودن به حلال و انجام دادن آن است. حديث (23) و فرمود: طهارت و پاكيزگى نيمى از ايمان است، و الحمدلله، ستايش خداست كه ترازوى نيكى ها را پر میكند و سبحان الله و الحمد لله، ميان آسمان و زمين را پر مى كند و نماز، نور و روشنايى است، و صدقه، دليلِ ايمان داشتن است، و شكيبايى، فروغ و پرتو ايمان است، و قرآن، دليلى است به سود تو يا مدركى به زيان تو. همه مردم چـون بامداد شود از خانه بيرون رفته و به تلاش و كوشش مى پردازند، پس خود را به خدا فروخته و آزاد مى كنند، يا خود را به هوا و هوس و مخالفت با خدا فروخته و هلاك مى كنند. حديث (24) رسول اكرم ص در حديث قدسى از خداوند عزوجل روايت مى كند كه:اى بندگان من! ظلم و ستم را بر خود حرام نمودم و ميان شما نيز آن را حرام كردم ؛ پس، به همديگر ظلم و ستم نكنيد. اى بندگان من! همه شما گمراه هستيد مگر كسی كه من او را هدايت نموده ام ؛ پس، از من راه راست بخواهيد تا شما را به آن راهنمايى كنم. اى بندگان مـن! همه شما گرسنه ايد مگر كسى كه من او را غذا داده ام ؛ پس، از من غذا بخواهيد تا شما را اطعام كنم. اى بندگان من! همه شما برهنه ايد مگر كسى كه مـن او را پوشانده ام ؛ پس، از من لباس بخواهيد تا شما را بپوشانم. اى بندگان من! در حقيقت همه شما شب و روز خطا مى كنيد و من گناهــان را میامرزم ؛ پس، از من آمرزش بخواهيد تا شما را بيامرزم. اى بندگان من! شما هرگز نمى توانيد به من زيان برسانيد، و هرگز نمى توانيد به من فايده و سودى برسانيد. اى بندگان من! اگر از نخستين شما تا آخرين شما و اِنس و جن شما، همه بر پرهيزكارترين قلب باشيد، مانند اين كه يك به يك شما پرهيزكار باشيد، اين تقوا و پرهيزكارى شما، بر ملك من نمى افزايد. اى بندگان من! اگر اول و آخرتان و انس و جنّ شما همه بر بدترين و ناپاك ترين قلب باشيد، اين بدى شما، از ملك من چيزى كم نخواهد كرد. اى بندگان من! اولين فردتان تا آخرين فردتان از انس گرفته تا جنّ، همه در ميدانى ايستاده و از من خواهش كنند و من به هر يك از شما آن چه خواهد بدهم، اين خواهش و خواسته، از آن چه در نزد من است نمى كاهد چنان كه هرگاه سوزن به دريا فرو برده شود، كم نخواهد شد. اى بندگان من! اين همان است كه مى بينيد، درو شده كردارتان است كه براى شما به وفا و تمام مى شمارم و به شما مى رسانم پس كسى كه خوبى را يافت، بايد خدا را ستايش كند، و كسى كه غير از آن يافت، نبايد غير خود ديگرى را سرزنش نمايد. حديث (25) گروهي از صحابه به پيامبر ص گفتند: اي رسول خدا! صاحبان مال با پاداش ها رفتند و ثروتمندان همه ثواب ها را با خود بردند ؛ نمــاز میخوانند چنان كه ما نماز مىخوانيم، روزه مىگيرند چنان كه ما روزه مىگيريم و صدقـه مىدهند از بسياري اموالشان.آن حضرت e فرمود: آيا چنين نيست كه خداوند قرار داده است براي شما آن چه را كه صدقه نماييد؟ شما در برابر هر [سبحان الله] گفتن صدقه اي داريد، و در بـرابـرِ هر [الله اكبر] گفتن صدقه اي، و با هر [الحمد لله] گفتن صدقه اي، با هر لا إله إلاَّ الله گفتن صدقه اي داريد، و در برابر هر امر به معروف و خوبى كردن صدقه اي، در مقابل هر بازداشتن از منكر و زشتي صدقه اي داريد، و در نزديكي يكي از شما با همسرش صدقه اي. ياران گفتند: اي رسول خدا! آيا وقتي يكي از ما شهوتش را فرو مینشاند، براي او در اين كار اجر و پاداشي است؟ آن حضرت فرمود: به من بگوييد اگر شهوت خود را در حرام میگذاشت آيا بر آن گناهي نبود؟ پس همچنان است اگر شهوتش را در حلال بگذارد براي او اجر و پاداش است. حديث (26) و فرمود: بر هر پيوندي از بـدن مـردم صدقه اي است. هر روزي در آن آفتاب بيرون میآيد و بين دو تن اصلاح و تعادل به وجود میاوري، براي تو صدقه اي است، و وقتي به فردي كمك مى كني تا بر چارپايش سوار شود يا بارش را بر آن بگذارد، براي تو صدقه اي است، و سخن و گفتار خوب براي تو صدقه اي است، و هرگامي كه به سوى نماز برمیداري، براي تو صدقه اي است، و در آن چه از سر راه مردم برمیداري و دور میكني تا به آن ها آزار نرسد، براي تو صدقه اي است. حديث (27) و فرمود: نيكوكاري، خوش اخلاقي است و گناه ناراحتي است كه در دل پديد می آيد و دوست نداري مردم از آن آگاه شوند.و از وابصه بن معبدروايت است كه گفت: به خدمت حضرت رسول الله آمدم، آن حضرت فرمود: آمده اي كه از نيكوكاري بپرسي؟ گفتم: بلي، فرمود: از دلت بپرس! نيكوكاري چيزي است كه روح به سوي آن آرام گيرد، و دل بر آن آسوده شود، و گناه چيزي است كه در دل خارشي پديد آورد، و در سينه شك و ترديد ايجاد كند. اگر همه مردم بر خلاف احساس درون قلب تو فتوا دهند، و به آن فتوا اعتماد مكن. حديث (28) و یاران را پند داد، پندي كه دل ها از آن ترسيد و چشم ها را اشك آورد. گفتند: اي رسول خدا! چنين مى نمايد كه اين پند وداعي است، پس ما را سفارش ده! آن حضرت فرمود: شما را به ترس از خداي عزّوجلّ و فرمانبرداري از امير (فرماندار و رييس) خود سفارش میكنم اگر چه برده اي برشما امير شود؛ زيرا كسى كه از شما باقي بماند و عمري طولاني كند، اختلاف بسياري خواهد ديد. شما را به گرفتن راه من و راه خلفاي راشدين ـ كه هدايت شده اند ـ تشويق میكنم، اين سفارش را با بن دندان عقل خـود بگيريد، و شما را از راه هاي نو و جديد كه برابر با راه من و خلفا نيست برحذر میدارم ؛ زيرا هر نو و جديدي (در دين) بدعت است، و هر بدعت گمراهي است، و هر گمراهي در آتش جهنم. حديث (29) از معاذ بن جبل روايت است كه: گفتم اي رسول خدا! از كارهايي آگاهم كن كه مرا به بهشت داخل كند و از دوزخ دور گرداند، آن حضرت e فرمود: در حقيقت از چيز بسيار بزرگي پرسيدي و آسان است بر كسى كه خداي تعالي براي او آن كار را آسان سازد، و آن هم عبارت است از اين كه: بندگي كني خداي يكتا را و هيچ چيز براي او شريك قرار ندهي، و نماز را بر پا داري، و زكات بدهي، روزه [ماه مبارك] رمضان را بگيري، و حـج خانـه خـدا بروي، سپس فرمود: آيا تو را از همه درهاي خير آگاه نسازم؟ روزه سپري است كه از روزه دار محافظت میكند، و صدقـه، آتش گناه و خطاها را خاموش می سازد؛ چنان كه آب آتش را خاموش میكند، و نماز شخص در دل شب ها. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: [پهلوهايشان از بسترهايشان دور مىشود]، تا اين كه به )يعملون( رسيد، پس از آن فرمود: آيا تو را از سرآمد كارها و بالاترين كوهان آن با خبر نكنم؟ گفتم: بلي اي رسول خدا! مرا با خبر كن، فرمود: سرآمد كارها اسلام است، و ستون اسلام نماز، و بالاترين كوهان آن جهاد در راه خداست، سپس فرمود: آيا تو را از سر رشته همه اين ها خبر ندهم؟ گفتم: بلي اي رسول خدا! مرا خبر ده، آن حضرت زبان خود را گرفت و فرمود: اين را نگه دار، گفتم: اي پيامبر خدا! آيا ما به آن چه میگوييم، مورد بازخواست قرار خواهيم گرفت؟ آن حضرت فرمود: مادرت به داغت بنشيند، آيا مردم بر روهايشان (يا اين كه فرمود بر بينى هايشان) در آتش می اندازد، مگر سخنان ياوه، بيهوده و دِرو شده زبان هايشان!؟ حديث (30) وفرمود:خداوند متعال فريضه هايي را فرض نموده است ؛ پس آنها را ضايـع نكنيد و از كارهايي منع فرمـوده و براي آن ها حدودي (مرزها و محرّماتي) معين كرده است ؛ پس از آن ها پا فراتر مگذاريد، و چيزهايي را حرام نموده است ؛ پس به حرمت و حرام بودنِ آن احترام بگذاريد، و درباره چيزهاي ديگري سكوت كرده به خاطر مهرباني به شما، نه از روي فراموشي ؛ پس آنها را جست و جو مكنيد. حديث (31) مردي نزد پيامبرص آمد و گفت: اي رسول خدا! مرا به كاري راهنمايي كن كه هرگاه آن را انجام دهم خداوند مرا دوست بدارد، و مردم نيز مرا دوست بدارند، آن حضرت فرمود: دل به دنيا مبند و از آن روي گردان تا خدا تو را دوست بدارد، و به آن چه نزد مردم است بىميل باش و از آن روي گردان تا مردم تو را دوست بدارند. حديث (32)و فرمود: نه به خود زيان برسان و نه به ديگران.(يعني دين مبين اسلام بر پايه مصلحت و منفعت بنا شده است و ضرر رسانيدن را منع كرده است). حديث (33) وفرمود: اگر مردم به مجرد ادعايشان [و همين كه ادعاي چيزي میكردند] به آن ها داده میشد، هرآينه برخي ادعاي اموال و خون برخي ديگر میكردند، ولي بر مدّعي گواهي دهنده اي هست، و بر منكر و انكار كننده، سوگند. حديث (34) وفرمود : كسي كه از شما كار زشت و منكري را ديد بايد آن را با دست خود تغيير دهد، اگر نتوانست با دست تغيير دهد، با زبان و گفتار خود تغيير دهد، و اگر نتوانست با زبان تغيير دهد، با دل خود آن را انكار كند و اين مرحله؛ يعنى انكار به وسيله دل ضعيف ترين ايمان است. حديث (35) وفرمود:شما مسلمانان به يكديگر حسد نورزيد، به زيان يكديگر سازش نكنيد، و به يكديگر بغض و كينه نورزيد، و به همديگر پشت نكنيد، و هيچ يك از شما بر فروش ديگري نفروشد، بندگان خدا، و برادران همديگر باشيد، مسلمان برادر مسلمان است، به برادر خود ستم نمیكند، دست از ياري و كمك او نمیكشد، او را تكذيب نمیكند، او را خوار و ذليل نمیشمارد، اين تقوا و پرهيزكاري است. و سه بار به سينه اش اشاره فرمود. براي انسان همين كافي است كه برادر مسلمان خويش را حقير و كوچك شمارد، خون و مال و شرف و ناموس هر مسلمان بر مسلمان ديگر حرام است. حديث (36) وفرمود: كسى كه از برادر مؤمن خود يك سختي و دشواري را در دنيا بر طرف كند، خداوند يك دشواري و سختي روز قيامت او را رفع میكند، كسی كه بر فقير و بينوايي آسان بگيرد، خداوند در دنيا و آخرت بر او آسان خواهد گرفت، و كسى كه بدي و زشتي مسلماني را پنهان كند، خداوند در دنيا و آخرت، بدي و زشتي او را میپوشاند، (اين زشتي و بدي براي كساني كه داراي كارها و مناصب بزرگ هستند مبباشد، از قبيل اميران كه به فساد مشهور نيستند و ممكن است اتفاقي آن را انجام داده باشند ؛ البته در صورت انجام آن كار، ولي اگر در حال انجام زشتي ديده شود، بايد منع شود و اگر توانايي بازداشتن از آن كار زشت وجود نداشت، به فرمانروا و حاكم شهر شكايت نمود) و كسى كه قدمي در آموختن علم بردارد، خدا راه بهشت را بر او آسان گردانـد، و هـرگاه گروهي از مـردم در خـانـه اي از خانه هاي خدا (مساجد) گرد آيند تا قـرآن بخوانند و درس هاي قرآن را به هم بياموزند، دل ها بر ايشان فرود آيد، و مهر و محبت و رحمت خداوندي بر آنان فراگيرد، و فرشتگان آنان را در برگيرند، و خداوند آنان را به كساني كه نزد او هستند ياد كند، و كسى كه عمل و كردارش بر او پيشي گرفت و او را به دنبال انداخت، به يقين نسب و قبيله اش او را به جلو نمیبرد. حديث (37) وفرمود در حديث قدسى از خداوند تبارك وتعالى روايت است كه خداوند فرمود:همانا خدا خوبها و بدیها را نوشته، پس هركس قصد خوبي نمود و آن را انجام نداد، خداوند براي او نزد خود يك نيكي كامل مینويسد، و اگر قصد خوبي كرد و آن را به انجام رساند، خداوند نزد خود ده خوبي تا هفتصد برابر تا چند برابر بسيار براي او مینويسد، و اگر قصد بدي نمود و آن را انجام نداد، خداوند نزد خود براي او يك نيكي كامل مینويسد، و اگر قصد بدي نمود و آن را انجام داد، خداوند يك بدي براي او مینويسد.پس اي برادر بنگر ـ خدا ما و شما را به سوي لطف عظيم توفيق دهد ـ و بر اين عبارت ها را خوب انديشه كن. عبارتِ (نزد خود مینويسد) اشاره است به اهميت آن و لفظ (نيكي كامل) براي تاكيد آن عبارت و اهميت بسيار آن است. و درباره (قصد بدي كردن ولي آن را انجام ندادن) فرمود: خداوند يك نيكي كامل براي او مینويسد و بر كلمه كامل تأكيد نمود و اگر بدي انجام داد، يك بدي براي او مینويسد، و بر يك بدي تأكيد ننمود ؛ بنابر اين خدا را حمد و منت است سبحانه و تعالي كه ستايش او را نتوانيم كرد، براي اوست توانايي و توفيق در طاعت ها. حديث (38) وفرمود : خداوند در حديث قدسى میفرمايد: كسی كه با دوست من دشمني كند، با او اعلام جنگ میكنم، و بنده مؤمن با هيچ چيز محبوبي نزد من، بهتر از فرايض با من نزديك نمیشود، و او با انجام نوافل (عبادتهاي غير واجب) به من نزديك میشود تا اين كه من او را دوست بدارم، هنگامي كه من او را دوست دارم، من گوش او میشوم كه با آن میشنود، و چشم او میشوم كه با آن میبيند، و دستش میشوم كه با آن میگيرد، و پايش میشوم كه با آن راه میرود، و اگر چيزي از من بخواهد به او میدهم، و اگر پناه بخواهد پناهش میدهم. حديث (39)وفرمود :خداوند به خاطر من از خطا و فراموشي امتم و آن چه بر آن ها زور و اجبار شود، گذشت كرده است. حديث (40) وفرمود: در دنيا چنان كه غريب يا رهگذري هستي باش، و عبدالله بن عمر رضى الله عنهما هميشه می گفت: وقتي شب شد، به انتظار صبح مباش، و وقتى بامداد بر تو آمد، به انتظار شب منشين، و در موقع تندرستي و سلامتي، براي روزهاي بيمارى ات توشه برگير، و در زندگي براي مرگ و مردنت توشه فراهم كن. حديث (41) و فرمود:هيچ يك از شما ايمان نمى آورد تا اين كه هواي او پيرو آن چه من آورده ام باشد. حديث (42) و فرمود خدای باري تعالي میفرمايد: اي بني آدم! هرگاه مرا میخواني و به من اميد داري، تو را بر آن چه بوده میامرزم و از تو پروايي ندارم. اي فرزند آدم! اگر گناهان تو به ابرهاي آسمان برسد و آن گاه از من طلب آمرزش كني، تو را میآمرزم و گناهان تو را خواهم بخشود. اي انسان! اگر به سوي من آيي در حالي كه زميني پر از گناه و خطا داري ولي به من شرك نياوردي، من با زميني پر از مغفرت و بخشايش به سوي تو می آيم. پایان
پیامبر ص همیشه در هنگام سخن گفتن میفرمودند: لیُبلِّغُ الشَّاهدُ الغائب(حاضرین حرف مرا به غایبین برسانند) آیا میتوانی این نوشته را به دیگران برسانی؟
مـراد مـا نصیحت بـود و گفتیـم
حوالت با خـدا کردیـم و رفتیـم
كتابفروشي طاها ، دولت آباد ، روبروي مسجد محمّد مصطفي(ص)
عرضه کتب دینی، قرآنی، ادبی، تاریخی، داستانی، کودک و نوجوان
09188309845