دینداری در جهان جدید
این نوشته را به کسانی تقدیم می کنم که با اسلحۀ اسلام خرافاتی به جنگ اسلام حقیقی میروند.
جدای از کتابهای دینی و ادیان آسمانی و فارغ از آن همه هدایتها که از جانب پروردگار عالم برای آدمیان آمده است، امروزه برای بشر معاصر و مترقی به روشنی ثابت شده است که بشر از دین گریزی ندارد و آن راهی است که خدای تعالی برای بشر باز کرده تا به رستگاری و آرامش برسد. مدتهاست ماده گرایان مدعی ایجاد طرحی کلی برای مسائل زندگی انسان هستند که همه نیازهای او را در برگیرد و منطبق بر همه مصالح زندگی او باشد. اما هنوز در جهان دو فیلسوف یافت نمی شوند که در پیدا کردن این راه ، وحدت نظر داشته باشند. و این بدان دلیل است که انسان ترکیبی از ماده و فراماده است و بایستی بین نیازهای جسمی و روحیش تعادل و عدالت و آشتی برقرار باشد، غفلت از هر کدام باعث ناکامی او می شود.
امروزه در میانه امواج متلاطم تکافوی ادله فلاسفه، می بینیم فلاسفه شهیر غرب اعتراف می کنند که شکاف بین انسان واقعی (که الآن هست) و انسان حقیقی (که باید باشد) را جز با معنویت نمی توان پر کرد. چرا که به روشنی برای بشر معاصر ثابت شده که تمدن مدرن مادی به رغم ظاهر خيرهکننده و دل فريبش، به تنهایی نتوانسته است براي انسانها سعادت و آرامش را به ارمغان آورد، بلکه بحرانهايي ايجاد کرده است که ناشي از مباني معنویت گریز اين رويکرد است. پیشرفت علم و تمدن نیازی را که بشر به معنویت برای یک زندگی خوب دارد رفع نمی کند. تمام مشکلات بشریت از این است که مغزها نیرومند شده و دلها ضعیف و ناتوان باقی مانده اند، دل را فقط ایمان و معنویت قوی می کند. در واقع انسان در سايه نگاه دنيامدارانه، از حقيقت انساني خود بيگانه شده و به موجودي مسخ شده تبديل می شود كه تمام هويت او را دنياطلبي پر می کند و روز به روز به خيال آسايش و آرامش بيشتر، از آرامش و آسايش و سعادت واقعي دور ميشود و روز به روز در سردرگمي و پريشاني انديشه فرو مي رود. انسان اگر خدا را فراموش و دين را كنار بنهد، معماهاي او حل نشدني است و ايسم هاي متعدد، چيزي جز ابهام و ترديد براي او نمي افزايد. به همین علت امروز انسان بيش از هر دورهاي خسته، تنها و بيمار است. شواهد قابل ملاحظه و مستندي؛ مانند افزايش بيماري هاي رواني، مصرف مواد مخدر، ارتکاب جرم و جنايت، طلاق و افسردگي و... اين سخن را تأييد مي كند كه تحول و توسعه مادي به تنهایی نمی تواند در زندگي انسان ها شادي به وجود آورد. بر اساس پيش بيني پژوهشگران سازمان جهاني بهداشت (WHO) ، اختلال افسردگي که در سال 1990، چهارمين علت شکست در زندگي محسوب می شد، در سال 2020 به دومين علت تبديل خواهد شد.
دنيا مداري و اصالت لذت هاي دنيوي بشر را آنقدر سرگرم و بي خيال خواهد ساخت كه فرصت و توان انديشيدن درباره سعادت خود را از دست می دهد و این همان است كه در دین از آن به عنوان غفلت تعبير شده است. چه چیز می تواند به آدمها هدفهای عالی بدهد؟ چه چیز است که می تواند ارزش های بشری را عوض کند؟ کاری کند که همدردی و صاحبدلی تا بدان حد ارزش داشته باشد که از صمیم قلب بگوید:
دنیا نیرزد زآنکه پریشان کنی دلی زنهار بد مکن که نکرده است عاقلی
به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود نیرزد زانکه دلی را زخود بیازاری
لذت هاي دنيوي انسان را اشباع نمي كند و بدين جهت است كه انسان گمشده در دنياي مادیات، پس از رسيدن به لذت هاي دنيوي از آنها خسته مي شود و به دنبال تنوع طلبي و شکستن یکنواختی های روزمره به هر كار پست، خطرناك، غیر مفید و بيهودهاي دست مي زند. نمونه هاي بسياري از اين نوع كارها را مي توان در ماجراجويي هاي خطرناك، بازيهاي بيهوده و اقدامات جنون آميز انسانها مشاهده كرد. پايان اين رويكرد احساس پوچي، بي هدفي و بيزاري از زندگي است. به همين جهت برخي از فيلسوفان، دنيا را ويرانه و انسان معاصر را به سگ ولگرد تشبيه کردهاند. انسان معاصر از بيماري پيشرفت یک بُعدی رنجیده شده است. مشخصات اين بيماري چنين است: بيماري قلبي، استرس، كار بيش از حد، مشكلات خانوادگي، الكليسم، ناامني، كم خوني، تنهايي، مصرف گرايي، و از همه مهمتر سرد شدن قلبها.
انديشه دنيا مدار، انسانها را به ماشينهايي تبديل می کند كه فقط به دنبال لذت بيشتر هستند؛ اما در پيچ وتاب جامعه صنعتي، آرامش و آسايش را از آنان خواهد گرفت. در خيابانها، ادارهها و ديگر اماكن عمومي به وضوح مي توان خستگي، افسردگي، تنهايي و از همه بدتر بي هويتي انسان معاصر را مشاهده كرد.
دنيا زدگي، ثروت پرستي، بي هدفي، فقدان معنا در زندگي، غروب عواطف، ابتذال، تبعيض و... همه به همين رويكرد ماديگرايانه باز مي گردد. كنار گذاردن خدا و بي نيازي از هدايتهاي الهي باعث می شود انسانها در اين دنيا، بي پناه و سر در گم شوند و جهان و پديده هاي آن اموري بي هدف تلقي شوند. تكيه بر تجربه و عقل محدود بشري و كنار گذاردن تعاليم ديني انسانها را به دام اشتباهات بسياري وارد ساخته و باعث می شود كه در بيابان ايسم ها و انديشه هاي ناقص و پريشان گرفتار بمانند : هرچه گویی ای دم هستی از آن پرده دیگر بر او بستی بدان
- جهان ماوراء : در نگاه دنيا مدار مدرن، طبيعت و زندگي مادي، تنها حقيقت است؛ اما در نگاه ديني، طبيعت بخشي کوچک از حقيقت است و بخش بزرگ ديگر آن فوق طبيعت و متافيزيك است. و با توجه به رشد و تائید علوم تجربی در اثبات متافیزیک و تحقیقات و مطالعات آکادمیک دانشمندان پاراسایکولوژی و روح شناسان و اثبات مکاشفات روحی و فرا حسی، انکار جهان ماوراء و نیازهای معنوی و روحی بشر در دنیای معاصر نشان از بی سوادی و جهالت عصری دارد. چرا که این امور امروزه به وسیله دانشمندان از درجه تردید به مقام قبول رسیده است. کم نیستند دانشمندان ماتریالیستی چون روسل والاس انگلیسی که با مشاهده حسی کارهای خارج از عادت مدیومان روحی که قوانین طبیعی نظام ماده را کنار می زنند به وجود جهانی و قوانینی ماورای جهان مادی اعتراف کرده اند.
از سوی دیگر موضوع معاد و رستاخیز و عالم ماوراء موضوع تازه ای نیست که فقط به وسیله ادیان مطرح شده باشد، بلکه مکاتب مختلف در اینباره طرحهای گوناگونی را ارائه داده اند. یونانیها بهشت را گلزارهای زبده می دانستند، هومر در «اولیاد و اودیسه» می گوید هیدز مکانی است که ارواح مردگان در آنجا فرود می آیند، افلاطون به تشکیل مدینه فاضله معتقد بود و اینکه زندگی مادی تنها سایه ای است از یک زندگی عالی و فرامادی، بابلیها، کلدانیها و مصریان قدیم به تشکیل دادگاه اوزریس در دنیای دیگر برای محاکمه گناهکاران معتقد بودند، بودا معتقد بود که سعادت و رهایی در گرو مبارزه با شهوات و نادانی است، ارسطو معتقد بود نه تنها انسان بلکه تمام پدیده های طبیعت ره بسوی کمال و غایتی و هدفی نهایی دارند و همه غایتها و اهداف تابع یک هدف عالی(خداوند) است، جهان سوسیالیسم به کارگران وعده بهشت موعود و جامعه بی طبقه کمونیستی می دهد، و...
هیچ موضوعی مانند جهان ماوراء این همه جنجال بر انگیز نبوده و این همه اندیشمند و فیلسوف را به خود جذب نکرده! آیا این خود دلیل بر بودن چیزی نیست؟ و تاریخ جهان نشان می دهد که همواره رذیلتهای اخلاقی رو به افول و نابودی گذاشته و عرصه را برای فضیلتهای اخلاقی باز و بازتر کرده است و اقبال عمومی مردم نیز به مکارم اخلاق بوده است، آیا این گرایش به خیر و نیکی نشان از ماندگاری منزل خوبیها نیست؟ آیا منطقی است که بگوئی 124 هزار پیغمبر و همه علما و حکما و دانایان و عقلای جهان که بر وجود عالم ماوراء تأکید کرده اند، مغرور بودند و اشتباه کردند و فریب خوردند ولی تو با عقل ناچیز خود این اشتباه را نکردی!!! پند نیکان را نمی داریم گوش اندر این فکرت کز ایشان برتریم
کلید گنج سعادت قبول اهل دلست مباد آنکه درین نکته شک و ریب کند
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نیستی جان من خطا اینجاست
لذا اگر در رد جهان غیب و متافیزیک (ضد ماده) فقط منطق دانش تجربی را بکار بریم و از این کانال آنچه را که به چشم نمی بینیم و در مقوله ماده نگنجد انکار کنیم، بر خلاف اندیشه آزاد بر ضد دانش و تاریخ آزادی اندیشه به مفهوم واقعی برخاسته ایم. این در حالیست که جهان روح و فراماده خارج از دسترس علوم و طبیعت عقل است. پس چگونه مي توان درباره جهان ماوراء شناخت قطعي و تجربي به دست آورد؟ چو بی آگاهم از جانم که چون است خدا را کنه چون دانم که چون است
چنان جان را بداشت اندر نهفت او که هرگز سرّ جان با کس نگفت او
هزاران موی را بشکافتم من طریق این خموشی یافتم من
چو نتوانی به ذات او رسیدن قناعت کن جمال صنع دیدن
مهمترين مشكل مبنايي انديشه مدرن اين است كه گمان مي كند انسان به تنهايي مي تواند تمام حقايق عالم را كشف كند. در حالي كه واقعيت اين است كه عالم بسيار پيچيده تر از آن است كه در دام عقل و تجربه ناقص بشري قرار گيرد. بشر توان شناخت حقايق فراتر از ماده را ندارد، بلکه حتي در شناخت کامل حقايق مادي نيز ناکام بوده است. حقايق عالم تنها به امور مادي خلاصه نميشوند و استفاده از عقل و تجربه انساني براي رسيدن به سعادت لازم است؛ اما کافي نيست. بنابراين تنها راه صحيح و مطمئن براي رسيدن به آرامش و سعادت، پيروي از آموزههاي الاهي فرستادگان خداوند است. تعاليم الهي علاوه بر بيان حقايقي که از دسترس عقل و تجربه آدمي به دور است، اين دو را نیز رشد داده و در مسير صحيح و مطلوب هدايت ميکند. انسان مدرن، نسبت به عالم پس از مرگ هيچ اطلاعي ندارد و به رغم تاكيدات بسيار دين در اين باره، عمدآً آن را به فراموشي سپرده است. بدين جهت به اعتقاد دين داران، انسان مدرن زيان بزرگتري را متحمل شده است و آن تباه كردن آخرت خود است. با توجه به اینکه هنوز برای بسیاری از معضلات مربوط به فلسفة زندگی پاسخ علمی وجود ندارد.
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن که بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد؟
آیا بهتر نیست دست از لجاجت برداریم و به قرآن برگردیم که می فرماید: در هر چیزی اختلاف کردید حکم آن مربوط به خداست- شوری 10- بهتر نیست حکم مربوط به متافیزیک و بهشت و جهنم و معاد و... را به خدا واگذار کنیم و به جای آنکه وقت و عمر خود را در راه یافتن پاسخ فلسفی برای منشا و مقصد حیات تلف کنیم به دنبال کشف قوانین طبیعی زندگی و شگفتی های آن باشیم.
- اصالت ماده و ناکامی بشر : اصالت ماديت و رفاه زدگي، اخلاق را از جامعه بيرون كرده و به دنبال آن ستم ها، تبعيض ها و جنايات گسترش می یابد. با تاكيد بر آزادي مبتني بر انكار اخلاق و دين، آزادي در خدمت خواسته هاي نفساني انسان قرار می گیرد؛ نه در جهت رشد و تعالي انسان. امروزه شاهد این واقعیت هستیم كه با روشن شدن نقايص انديشهها و مکاتب بشري و آشکار شدن آثار منفي اين تفکرات، بازگشت به دين و معنويات شدت يافته است، فروش کتاب هاي ديني چندين برابر شده است؛ صدها مرکز تحقيقاتي و مطالعاتي درحوزه مطالعات ديني در سراسر جهان و از جمله اروپا و آمريکا ايجاد شده است. پل سارتر فیلسوف شهیر غربی كه فردی ملحد است به اين حقيقت اعتراف مي كند كه: « تا زماني كه آدميان به خداي آسماني باور داشتند، مي توانستند او را خاستگاه آرمان هاي اخلاقي خود بدانند...؛ اما اكنون با ناپديد شدن خداوند از آسمان، وضع به كلي دگرگون شده است. جهان تحت حاكميت يك وجود روحاني نيست؛ بلكه به عكس تحت سلطه نيروهاي كور است... اين جهان، جهاني مرده است. ما در جهاني زندگي نمي كنيم كه حامي ارزش هاي ما باشد. اين جهان در مورد ارزش هاي ما بي تفاوت است».
ديويد برنت، استاد روان شناسي طب كودكان و اپيدمي شناسي دانشگاه پترزبورگ آمريكا، فاصله گرفتن از دين را از عوامل گرايش به خود کشي معرفي ميکند:«دليل خودكشي ها انواع مسائل اجتماعي است. خانواده ها ديگر در كنار اقوام و قبيله خود زندگي نمي كنند و از دين و سنت ها فاصله گرفته اند»
- فساد به خاطر اعمال انسانها پديدار می شود : دین دنيا و آخرت را جدا از هم نميبيند و تعاليم انبيا را تأمين کنندة سعادت دنيا و آخرت انسانها ميشمرد. قرآن کريم از اين حقيقت پرده برميدارد که نظام آفرينش هماهنگ با تعاليم الهي است و خداوند عالم اين دو را هماهنگ آفريده است. زشت کاریها و گناهان نه تنها موجب تباهي آخرت انسانها است؛ بلکه دنياي انسانها را هم به تباهي ميکشاند: - روم41- فساد در اطراف خشکي و دريا به خاطر اعمال انسانها پديدار شد تا خداوند نتايج برخي از اعمالشان را در دنیا به آنها بچشاند؛ شايد بازگردند و توبه کنند. البته خداوند حکيم و مهربان از عقوبت دنيوي بسياري از گناهان چشم پوشي ميکند:- شوري 30- و هر مصیبتی به شما برسد اعم از غم و درد و ناخوشی و فقر و قحطی، به خاطر اعمالي است که انجام ميدهيد، (اين در حالي است که) خداوند از عقوبت بسياري از گناهان ميگذرد} و در طرف مقابل قرآن کريم ميفرمايد:- اعراف96- اگر مردم شهرها و روستاها ايمان ميآوردند و تقوا پيشه ميکردند، به راستي درگاه خیرات و برکات آسمان و زمين را بروي آنان ميگشوديم؛ ولي آيات خداوند را انکار کردند. پس آنان را به اعمالشان مؤاخذه کرديم.}رفتار و اعتقاد انسان به عنوان جزئي از اجزاي اين عالم با ساير اجزاي آن مرتبط است. اگر اعمال او در مسير صحيح و مطابق نظام آفرينش باشد، برکات آسمان و زمين بر انسانها نازل و آسايش زندگي دنياي انسانها هم به بهترين شکل ممکن تأمين ميشود. اما با خارج شدن انسان از مسيري که خداوند براي او به وسيله دين تعيين کرده است، در نظام آفرينش فساد ايجاد ميشود که آثار سوء آن دامنگير خود فرد و ساير افراد جامعه ميشود. البته روشن است که معرفي اين عامل، به معناي انکار عوامل طبيعي پديد آمدن اين حوادث نيست؛ بلکه معرفي عاملي در طول و فوق آن عوامل است. به عبارت ديگر اطاعت از دستورات دين يا نافرماني خداوند متعال، سبب فراهم شدن عوامل حوادثي مطلوب يا نامطلوب در جهان ميشود.
- سوءاستفاده عده ای از دین : برتراند راسل فیلسوف شهیر انگلیسی درباره رنسانس و عصر نوزایش در اروپا می گوید : جنگ ما در این دوره جنگ بین عقب ماندگی و دین نبود و نیست، بلکه جنگ بین عقب ماندگی با کلیسا و کشیش و برداشتهای نادرست آنها از دین است، بایستی میان دین و کلیسا فرق گذاشت و دانست که حساب دین از حساب کسانی که زعامت دینی را غاصبانه در اختیار گرفته اند جداست. بنابراین سوءاستفاده عده ای از دین نباید به تعطیل شدن دین در نزد بعضی دیگر بیانجامد. کما اینکه از آزادی و علم هم سوءاستفاده می شود آیا باید باب علم و آزادی را نیز بست و آنها را نیز تعطیل کرد؟ ولی ما ضرورت تعطیلی علم و آزادی را از آن نتیجه نميگیریم، تعطیل کردن دین و دور کردن ارزشهای دینی از تمدن جدید، جنایتی بزرگ در حق بشریت است. دینی كه با واقعيت سروكار داشته و ارتجاعي نباشد و انسانها را به طرف پيشرفت و ترقي سوق دهد و از هر طرف جلوي ترقيات و پيشرفت روزافزون بشري را نگيرد و به بشر خدمت کند، بسيار زيبا و دل پسند است. اين پروردگار عا لم نيست، که مانع تفکر و انديشيدن انسان که تشنهً آگاهي است، مي شود، بلکه حاکمان بدطينت و موذي و قدرت طلب اند که مي خواهند انسان ناآگاه بماند تا بتوانند به آسانی بر گردهً ملت سوار بشوند.
یک پزشک با اینکه می داند استفاده از دخانیات برای سلامتی مضر است اما با این وجود بسیاری از پزشکان را می بینیم که از این مواد استفاده می کنند! آیا چون برخی پزشکان دخانیات مصرف می کنند بایستی باب علم پزشکی را تعطیل کرد؟ مسلماً نه. دین نیز از این قائده مستثنی نیست، یعنی همانگونه که در جامعه پزشکی، پزشکان سیگاری و معتاد یافت می شوند، در جامعه دینی نیز دینداران دزد و فاسد یافت می شوند، اما اگر ما حقیقت دین و دینداری را فهم کنیم، دین را در اصل و ماهیت خود جستجو می کنیم، نه در شخصیتهای دین نما.
من اگر خوبم اگر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
در میخانه ببستند خدایا مپسند که در خانه تزویر و ریا بگشایند
وصاحب شریعت، خود این خطر را به مؤمنان گوشزد کرده است:-توبه34- ای مومنان آگاه و بيدار باشيد همانا بسياری از دينداران و مقدسين اموال مردم را به باطل ميخورند و راهزنی آنها در دین خدا بيشتر از راهبری آنهاست. و اموال عمومی را نزد خود جمع می کنند و اجازه نمی دهند اين ثروتها در دست همة مردم بچرخد:
ترک دنیا به مردم آموزند خویشتن سیم و غله اندوزند
نه پرهیزکار و نه دانشورند همین بس که دنیا به دین میخورند
براستی چه پشتوانه ای و ضمانتی محکمتر و قویتر از دین برای رعایت اخلاقیات در جامعه می توان یافت؟ مشاهدة ظلم و جور در عالم انتظاراتی در انسان برمیانگیزد که پس جواب این ظلمها کجاست. دین برخی مجازاتهای این ظلمها را به آخرت موکول می کند و باز هم آسودگی به مؤمن می دهد.
- دعا و نیایش و نقش آن در سلامت جسم و روح
روانشناسى تاريخى انسان نشان مى دهد كه بشر از پگاه آفرينش لحظه اى بى دين و بى عقيده نبوده است و تاريخ جهان نشان مي دهد كه هر قوم و ملتي داراي دیني ويژه خودش بوده است و پرستش، نیایش و دعا طبيعي ترين اصل زندگاني بشر به شمار مي آمده است. در طول تاريخ، نيايش در شمار احتياجات اوليه در رديف جنگ، ساختمان، كار و دوست داشتن قرار داشته است. حقيقت چنين به نظر مي رسد كه احساس عرفاني جنبشي است كه از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است. فعاليت هاي اخلاقي و معنوی عملاً به يكديگر بستگي دارند. احساس اخلاقي پس از مرگِ احساس معنوی، ديري نمي پايد. اجتماعاتي كه احتياج معنویت و نيايش را در خود كشته اند معمولاً از فساد و زوال مصون نخواهند بود. در چهره كساني كه به معنویت به معنای واقعی پایبندند حس وظيفه شناسي، كم شدن حسد و شرارت، حس نيكي و خير خواهي نسبت به ديگران خوانده مي شود. یکی دیگر از وجوه اشتراک مکاتب اعتقاد به یک نيروي روحاني غيبي، اعتقاد به وجود موجودی قدرتمند و توانا و در عین حال با اخلاق و عادل و استمداد از این نيروي پنهاني است چون انسان همواره از خودکامگی قدرتمندان بی اخلاق در رنج بوده است، اما خداوند موجودی قدرتمند و اخلاقی است و ایجاد ارتباط و دوستی با او این رنج را می زداید.
جدای از متون وحی شدة دینی بزرگترين دليل بر لزوم طبيعي بودن دین براي انسان عبارت از تجربيات دینی خود انسان است؛ شناختن خدا و نزديك بودن به خدا نوعي رضايت خاطر و حس تسكين و خوشوقتي و پایبندی به انسان مي بخشد. شخصي كه به خدا ايمان دارد، با كمال محبت، نسبت به خدا و انسان رفتار مي نمايد. بامدادان با احساسات محبت آميزي به دنبال كار خويش مي رود و شبانگاهان با قيافه اي بشاش و حالتي كه حاكي از رضايت خاطر وي است، برمي گردد. در صورتي كه اين رضايت را نه ثروت، نه علم و دانش و نه مقام براي شخص نمي تواند حاصل نمايد، بلكه ايمان به خدا اين نيروها را به شخص عطا مي كند.
-----------------
آیا می توانی این نوشته را برای دیگر دوستانت بفرستی؟ اگر نه، عیبی ندارد، من می فهمم و سعی می کنم راه دیگری بیابم، من هرگز دست نخواهم کشید...
مراد مـا نصيحت بود و گفتـيم
حوالت با خـدا كرديم و رفتيم
اگر در سراي حقيقت كس است
از اين گفتـار پنديش بس است
کتابفروشی طاها، دولت آباد، روبروی مسجد محمّد مصطفی(ص)
عرضه کتب دینی، قرآنی، ادبی، تاریخی، داستانی، کودک و نوجوان
(( مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد اگر مطالعه نکنیم ))
قباد كاكاخاني 09188309845