شکر نعمت نعمتت افزون کند           کفر نعمت از کفت بیرون کند

{وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ- نحل78 : و اوست کسی که برای شما گوش و چشم و عقل قرار داد، باشد که شکر کنید و شکر آنها به این است که هر حاسه و ابزاری را در همان چیزی بکار اندازید که برای آن آفریده شده است. و لیکن قَلِيلاً مَا تَشْكُرُونَ: آری این نعمتها را در شما آفرید تا اندرزها را بشنوید و ماجراهای عبرت آموز را بنگرید و با دل و خرد خویش درک نمائید ولی شما از هیچ یک از اینها بهره نبردید و چه اندک سپاسگزارید.}

می فرماید شکر نعمت آن است که نعمتی را که خدا به تو داده سرمایه معصیت و گناهش نکنی، یعنی شکر نعمت چشم این است که نگاه حرام وآلوده به شهوت نکنی، چشم چرانی نکنی، به چشم حقارت به دیگران نگاه نکنی و با آن راه را از چاه بشناسی نه با آن دیگران را در چاه بندازی. و زبان داده برای شکر كردن و سپاس کردن و گفتن حق و حقیقت نه برای غیبت كردن و تهمت زدن و دشنام دادن و شکر نعمت زبان این است که بیهوده گویی و پرحرفی نکنی، سخنان دلپذیر و حکمت آمیز و مردم پسند بزنی، تهمت نزنی، دروغ نگویی و همیشه ذکر خدا و الحمدالله سر زبانت باشد، و شکر نعمت دست این است که با آن نان حلال بخوری، دزدی نکنی، به ناموس و مال مردم دست اندازی نکنی، مشت زور به صورت دیگران نزنی. شکم نداده که پرش کنی و با آن مردم آزاری کنی و خون بریزی و شهوت برانی بلکه تا خدمت خلق خدا کنی و گوش باید گذرگاه قرآن و پند و نصیحت باشد نه محل عبور اراجیف و فحش و چرت و پرت،

زبان آمد از بهر شکر و سپاس       به غیبت نگرداندش حق شناس

گذرگاه قرآن و پندست گوش      به بهتان و باطل شنودن مکوش

دو چشم از پی صنع باری  نکوست      ز عیب  برادر  فروگیر و دوست

به جان گفت باید نفس بر نفس     که شکرش نه کار زبانست و بس

 شکر نعمت مال این است که آن مال را در راه باطل خرج نکنی و صدقه و زکات آن مال را بدهی و خسیس نباشی. باد و برف و باران و ابر و رعد و برق همه به فرمان خدا در کارند تا دانه گندم تو را بپرورانند. همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری.

چو خوردی روزی امروز ما را شکر نعمت کن      غم فردا مخور تأمین فردا کردنش با من

و در خبر است که خدای تعالی عمل و عبادت فردا نخواهد ولی بنده روزی فردا خواهد.

امروز اگر مردم کمتر شکر می کنند به این خاطر است که به تنبلی و تن پروری و خوش گذرانی عادت کرده اند، اگر یک ساعت درد چشم بگیری یا بینایی چشمت ضعیف بشود یا نابینا شوی آنوقت است که قدر نعمت خدا و عافیت را می شناسی. می فرماید سلامتی همچون تاجی است بر سر انسانهای سالم که فقط انسانهای بیمار قادر به دیدن آن هستند. پس علاج کفران نعمت این است که انسان هر چند وقت یکبار به بیمارستان برود تا قدر سلامت خودش را بداند یا به قبرستان برود و به این فکر کند كه تمام آن مرده ها در انتظار یکروز عمر دوباره هستند تا به دنیا برگردند و تقصیرات گذشته شان را جبران کنند تا شاید کمی از عذابشان کم شود، ولی تو روزهای زیادی را در غفلت می گذرانی و قدر آنها را نمی شناسی.

نداند کسی قدر روز خوشی      مگر روزی افتد به سختی کشی

کسی قیمت تندرستی شناخت     که یک چند بیچاره در تب گداخت

سلیمی که یک چند نالان نخفت     خداوند را شکر صحت نگفت

بر اندیش از افتان و خیزان تب         که رنجور داند درازی شب

چه دانند جیحونیان قدر آب            ز واماندگان پرس در آفتاب

به بانگ دهل خواجه بیدار گشت       چه داند شب پاسبان چون گذشت

و هیچ نعمتی را عیب نکن چون عیب کردن از نعمتها و آفریده ها یعنی عیب کردن از آفریدگار آنها، و فکر نکن که همه چیز را برای تو آفریده اند که هر چیزی را که در آن نفعی برای خودت نمی بینی بگویی این را چرا آفریده اند، مثلا" بگویی که مورچه و مگس را چرا آفریده اند و یا مارها را چرا آفریده اند، باید بدانی که مورچه هم تعجب می کند که تو را برای چه آفریده اند که با هرزگی پا روی آنها می گزاری و آنها را می کشی، تعجب آنها هم مثل تعجب تو است.  

و اما بعد، یک انسان قبل از هر چیز یک موجود اجتمائی است و زندگی اجتماعی می طلبد که ما آداب معاشرت با دیگران را بدانیم دنیا همچون مسافر خانه ایست که همه ما در آن مسافریم و چون مقصد هم یکیست بنابراین همه باهم برابریم پس باید بین مسافران دوستی و اتحاد وهمکاری باشد و از ياري و نصيحت يكديگر دريغ نکنند و حقوق همدیگر را رعایت کنند تا سفری سالم داشته باشند و از سفر در کنار هم لذت ببرند، پس مسلمان باید در تمام زمینه ها اسلام را رعایت کند در هنگام کار، استراحت، خوردن و آشامیدن، حرف زدن، راه رفتن و...